وب سایت تخصصی حقوق

پیوندها
  • ۰
  • ۰
یرید اللّه لیبین لکم ...این آیه در مقام بیان هدفى است که در تشریع احکام نامبرده در آیات سه گانه منظور بوده و بیان مصلحت هائى است که بر این احکام اگر بدان عمل شود مترتب مى شود، مى فرماید: (خدا مى خواهد براى شما بیان کند)، یعنى احکام دین خود را بیان کند، که چه مصالحى براى دنیا و آخرت شما در آنها است ، و چه معارف و حکمت هائى در آن نهفته است ، و بنابراین در جمله مورد بحث ، معمول جمله : (یبین ) حذف شده ، تا اشاره باشد به اینکه آنقدر عظیم و بااهمیت است که قابل بیان نیست ، ممکن هم هست هر دو جمله : (یبین لکم ) و جمله (و یهدیکم ) یک معمول داشته هر دو در آن یک معمول تنازع داشته باشند، و آن یک معمول عبارت باشد از (سنن الّذین ).و یهدیکم سنن الّذین من قبلکمیعنى شما را هدایت کند به طریقه هاى زندگى سابقین یعنى انبیا و امت هاى صالح گذشته ، که زندگى خود را در دنیا مطابق رضاى خدا پیش بردند، و در نتیجه سعادت دنیا و آخرت خود را به دست آوردند، و بنابراین معنا مراد از سنت هاى آنان ، سنتهاى آنان بطور اجمال است ، نه بطور تفصیل ، و بیان همه خصوصیات آن پس کسى اشکال نکند که چگونه این آیات بیانگر سنت هاى گذشتگان است ، با اینکه عینا همین آیات بعضى از آنان را نسخ مى کند، نظیر ازدواج برادران با خواهران در سنت آدم ابوالبشر، و جمع بین دو خواهر در سنت یعقوب (علیه السلام )، که در زمان واحد دو خواهر را در ازدواج داشت ، یکى لیا مادر یهودا و دیگرى راحیل مادر یوسف ، _ آنطور که در بعضى اخبار آمده . البته در این میان معنائى دیگر نیز هست ، که بعضى آیه را آنطور معنا کرده اند، و آن این است که مراد از هدایت در آیه ، راهنمائى به همه سنت هاى همه امت هاى گذشته است ، چه آنها که بر حق بودند، و چه آنها که در سنت هایشان راه باطل مى پیمودند، و معناى آیه این است که ما مى خواهیم براى شما همه سنتهاى سابقه چه حق و چه باطلش را بیان کنیم ، تا شما مردم داراى بصیرت شوید، و سنتهاى حق و صحیح را بگیرید و باطلش را رها کنید.و این معنا عیبى ندارد، جز اینکه هدایت در قرآن کریم در این معنا استعمال نشده ، و هر جا استعمال شده به معناى راهنمائى به سوى حق است ، نظیر آیه : (انک لاتهدى من احببت و لکن اللّه یهدى من یشاء)، و یا اگر نامى از حق را نمى برد منظورش همان حق است نظیر آیه : (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا) و در مواردى که معناى بالا مورد نظر باشد قرآن کریم تعبیر به بیان و یا قصد و یا امثال آن مى کند، نه تعبیر به هدایت .بله اگر جمله (یبین ...) و جمله : (یهدى ) کم هر دو در جمله : (سنن الّذین من قبلکم و جمله یتوب علیکم ...) عمل کنند یعنى ما این دو را راجع به آن دو بدانیم ، و برگشت معنا را به این بدانیم که : خداى تعالى سنت هاى گذشتگان را برایتان بیان مى کند، و شما را به سوى خصوص حق آن سنتها هدایت مى کند، و در مواردى که مبتلا به باطل آن سنتها شدید از جرم شما درمى گذرد،آنوقت وجهى براى این قول هست ، چون با این توجیه ارتباط این آیه با آیات سابق هم که در آن ذکرى از سنتهاى حق و باطل گذشتگان و ذکرى از توبه نسبت به آنچه قبل از اسلام آوردن مرتکب شده بودند، به میان آمده بود.و یتوب علیکم و اللّه علیم حکیماین توبه عبارت است از رجوع خداى تعالى به بنده خود به نعمت و رحمتش ، به اینکه برایش شریعت تشریع کند، و حقیقت را بیان نماید و به سوى طریق استقامت ، هدایتش فرماید، همه اینها از خداى تعالى توبه است ، همچنان که قبول توبه بنده گنه کار و از بین بردن آثار گناهان او نیز توبه است .و اگر جمله : (و اللّه علیم حکیم ) را ذیل کلام قرار داد، براى این بود که به همه فقرات آیه مربوط باشد، چون اگر مى خواست تنها مربوط به جمله آخر آیه باشد مناسب تر آن بود که بفرماید: (و اللّه غفور رحیم ).و اللّه یرید ان یتوب علیکم و یرید الّذین ...در این آیه مساءله توبه تکرار شده ، و گویا منظور دلالت بر این معنا بوده که بفهماند جمله : (و یرید الّذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما) از سه فقره آیه قبلى ، تنها مقابل فقره اخیر قرار دارد، و اگر جمله : (و اللّه یرید...) تکرار نمى شد، و جمله : (و یرید الّذین یتبعون الشهوات ) به آیه قبلى وصل مى شد، قهرا چنین به نظر مى رسید که این جمله در مقابل همه فقرات آیه قبلى قرار دارد، و آنوقت معناى آیه به طور قطع لغو مى شد (توضیح اینکه فقرات آیه قبل عبارت بود از 1_ (یرید اللّه لیبین لکم ) 2_ (یهدیکم سنن الّذین من قبلکم ) 3_ (و یتوب علیکم )، و اراده آنهائى که پیروى شهوات مى کنند، نمى تواند از بیان خداى تعالى که مضمون فقره اول است جلوگیرى و با آن مقابله کند، و همچنین نمى تواند با هدایت خداى تعالى که مضمون جمله دوم است مقابله نماید، خداى تعالى براى مسلمانان بیان مى کند و به سوى سنتهاى گذشتگان هدایت مى کند، چه آنها بخواهند و چه نخواهند، پس به همین منظور که جمله (و یرید الّذین یتبعون الشهوات ...) به همه فقرات برنگردد، و تنها به جمله اخیر بر گردد.جمله : (و اللّه یرید ان یتوب علیکم ) را تکرار نمود) (مترجم ).و مراد از میل عظیم ، هتک همین حدود الهى است ، که در این آیات ذکر شد، مى فرماید: پیروان شهوات مى خواهند شما همه این مرزها را بشکنید، با مادر و خواهر و دختر خود و غیره که به نسب بر شما حرام شده اند، و خواهر رضاعى و مادر زن و ربیبه و غیره که به سبب بر شما حرام شده اند همخوابگى کنید، و یا زنا را مباح دانسته از سنت قویم ازدواج که خدا آن را باب کرده روى گردان نشوید.یرید اللّه ان یخفف عنکم ، و خلق الانسان ضعیفاضعیف بودن انسان از این بابت است که خداى سبحان در او قواى شهویه را ترکیب کرده ، قوائى که دائما بر سر متعلقات خود با انسان ستیزه مى کند، و وادارش مى سازد به اینکه آن متعلقات را مرتکب شود، خداى عزوجل بر او منت نهاد، و شهواتى را بر او حلال کرد، تا به این وسیله سوژه شهوتش را بشکند، نکاح را به مقدارى که غائله عسر و حرج او را برطرف سازد تجویز کرده فرمود: (و احل لکم ماوراء ذلکم )، و این ماوراء عبارت است از همان دو طریق ازدواج ، و خریدن کنیز، و نیز به این وسیله آنان را به سوى سنن اقوامى که قبل از ایشان بودند هدایت فرمود، و تخفیف بیشترى به آنها داد و آن این است که نکاح موقت - متعه - را هم برایشان تجویز و تشریع کرد چون با تجویز متعه دیگر دشواریهاى نکاح دائم و مشقت لوازم آن یعنى صداق و نفقه و غیره را ندارند.این نظر ما در معناى جمله مورد بحث بود، لیکن بعضى ها گفته اند: منظور از این تخفیف جواز ازدواج با کنیزان در هنگام ضرورت است که قبل از اسلام نیز در بین مردم با کراهت و مذمت معمول بوده ، و در این آیات مى خواهد این کراهت و نفرت را از بین برده رسما آن را مشروع اعلام کند، به این بیان که کنیز هم مانند آزاد، انسان است ، و هیچ تفاوتى بین آن دو نیست ، و صرف رقیت و بردگى باعث نمى شود که برده از لیاقت مصاحبت و معاشرت و همسرى سقوط کند.و ظاهر این آیات - به طورى که قابل انکار نیست _ آن است که خطاب در آن متوجه به مؤ منین از این امت است ، در نتیجه تخفیف نامبرده در این آیه تخفیفى بر خصوص این امت است ، و مراد از آن همان معنائى است که ما بیان کردیم .و بنابراین اگر این تخفیف را تعلیل فرموده ، به اینکه (خلق الانسان ضعیفا)، با اینکه این علت صفتى است که در همه انسانها وجود دارد، هم در این امت و هم در امت هاى گذشته ، با اینکه تخفیف مخصوص امت اسلام است ، از قبیل ذکر مقتضى عام و سکوت از ذکر عدم مانع است ، پس گویا فرموده : ما بر شما امت اسلام تخفیف دادیم ، براى اینکه ضعف عمومى در نوع بشر اقتضا داشت تا جائى که موانع جلوگیر نشود ما این تخفف را بدهیم ، لیکن در امت هاى گذشته موانعى پیوسته از فعلیت دادن به این تخفیف جلوگیرى مى کرد و نمى گذاشت این رحمت ما در سایر امت ها نیز گسترش یابد، تا نوبت رسید به شما و این رحمت ما بر شما امت اسلام گسترش یافت ، و آثار آن در شما ظاهر گردید، و باعث شد سبب نامبرده _ یعنى ضعف بشرى _ خاصیت خود را بروز دهد،و خداى تعالى حکم تخفیف را در شما تشریع کند، در حالى که امت هاى گذشته از آن محروم بودند، به شهادت اینکه در قرآن آوردیم : (ربّنا و لاتحمل علینا اصرا کما حملته على الّذین من قبلنا) و نیز آوردیم (هو اجتبیکم و ما جعل علیکم فى الّدین من حرج ).از همینجا روشن مى شود که نکته در این تعلیل عام ، بیان ظهور تمام نعمت هاى الهى خاص به انسانها در امت اسلام است .
  • ۹۱/۰۹/۲۹
  • دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی