وب سایت تخصصی حقوق

پیوندها
  • ۰
  • ۰
فانکحوا ما طاب لکم من النساء از فقها قائل به وجوب هستند؛ بعضی‌ها قائل به استحباب، و برخی قائل به اباحه هستند؛ می‌گویند کسی که پول ندارد از نظر نیاز جنسی هم در مشقت نیست؛ برای او مباح است؛ بله، برای کسی که اشتیاق به نکاح دارد، می گویند مستحب است. ما می‌خواهیم بگوییم به نظر ما، بین انکاح ـ هر حکمی که داشته باشد؛ وجوب باشد، یا استحباب ـ و نکاح ملازمه نیست. آیه نفرموده است «فانکحوا»، بلکه به صیغه باب افعال می‌فرماید «وأنکحوا» یعنی انکاح کنید. البته لقائل أن یقول که این انکاح ممکن است به معنای نکاح باشد؛ در خیلی از موارد استعمال داریم که صیغه باب افعال بر وزن ثلاثی مجرد معنا می‌شود؛ ممکن است اینجا هم همین‌طور باشد. اگر کسی این را بگوید، چند جواب داریم. جواب اول این است که گفتیم «أیامی» شامل زن و مرد هر دو می‌شود؛ اما خطاب «فانکحوا» به مذکر است. اگر کسی بگوید که در این آیه نیز «صالحین» آمده و این قرینه می‌شود که خطاب مردها است؛ و همین‌طور اگر بگویید اینها از باب تغلیب است، و اینها را کنار بگذاریم، جواب دوم دارد و آن این که:   «أن یکونوا فقراء یغنیهم الله من فضله» ضمیر در «أن یکونوا» به مخاطبین بر می‌گردد؛ در حالی که اگر به معنای «فانکحوا» بود باید می‌فرمود أن تکونوا فقراء یغنیهم الله؛ اما به همان ایامی و صالحین بر می‌گردد؛ یعنی شما زمینه‌ی ازدواج صالحین از عباد و اماء را فراهم کنید؛ اگر اینها فقیر باشند، خدا غنی‌ّشان می‌کند. پس «أن یکونوا فقراء...» قرینه خیلی خوبی می‌شود بر اینکه «أنکحوا» به معنای «فانکحوا» نیست. بعد از این که اینها روشن شد، آیا «أنکحوا» بر طبق قاعده اصولی که صیغه امر ظهور در وجوب دارد، منظور این می‌شود که انکاح واجب است؟ یعنی بگوییم یکی از واجبات بر مسلمان‌ها، انکاح ایامی است، یا اینکه بگوییم انکاح مستحب است؟ بیش‌تر اقوال روی همین دو قول بر می‌گردد؛ مرحوم فاضل مقداد در کنز العرفان می‌فرماید قیل الامر هنا للوجوب؛ ـ ایشان نیز از کسانی است که مخاطب آیه را اولیا می‌داند که ما آن را ردّ کردیم. ـ ولذلک قال داود از فقهای عامه است بوجوب نکاح القادر مع الحرة ومن لم یقدر فالینکح امة؛ داود قائل به این است: کسی که از جهت مالی قدرت دارد با حره نکاح کند، نکاح واجب است؛ و اگر قدرت ندارد، برود یک کنیز بگیرد. وقیل علی الکفایة؛ بعد فاضل مقداد می‌گوید وهما ضعیفان یعنی نه وجوب عینی است و نه وجوب کفایی؛ بلکه معنای دیگری دارد. اما چرا این دو واجب عینی و کفایی را کنار باید بگذاریم لأصالة البرائة ولإجماع أکثر الفقهاء علی خلافه اگر شک کردیم، اصالت البرائه جاری می شود و اجماع فقها نیز بر خلافش است. اینجا باز در متعلق وجوب، متأسفانه نکاح را مطرح کرده‌اند و یادشان رفته که آیه انکاح را می‌گوید و نه نکاح را؛ که بگوییم اگر قدرت دارد پول حره را بدهد، باید با حره ازدواج کند و اگر قدرت ندارد، با امه ازدواج کند. آیه انکاح را می‌گوید و به هیچ وجه نمی‌توانیم به وجوب آن قائل باشیم؛ مهم‌ترین دلیل این است که ما تردیدی نداریم بعد از نزول آیه شریفه در زمان خود نبی اکرم و ائمه علیهم السلام، ایامای فراوانی در جامعه بود؛ که اگر انکاح واجب بود، دیگر نباید ایامایی در جامعه باقی می‌ماند. و ثانیا این عملی نیست که بتوان بر آن اجبار کرد. اگر زن ایم یا مرد ایم باشد و هیچ کسی حاضر نشود با او ازدواج بکند، کجا دارد که باید کسی را مجبور کرد تا با او ازدواج کند؟. به عبارت دیگر، اگر بپرسید از کجا میدانیم در زمان پیامبر ایاما بوده و پیامبر و اصحابش اقدام نفرموده است؟ می‌گوییم لو کان لنقل إلینا، لو کان لبانت. علاوه آن که یک دلیل سومی هم داریم که انکاح واجب نیست؛ و آن، روایت علی بن ابراهیم است. هم‌چنین با توجه به نکته و معنایی که برای «ایامی» ذکر کردیم، اولاً گفتیم ظهور در مرد یا زنی دارد که همسرش را از دست داده است؛ بعد یک مقداری تنزّل کردیم، گفتیم مرد یا زنی است که زمان ازدواجش طول کشیده است. اما به هیچ وجه شامل پسر هفده و هیجده ساله که تازه وقت زن گرفتنش است، نمی‌شود. عرب این دسته افراد را زود زن می‌داد و اصلاً نیازی به بیان نبود. بعضی از آقایان سؤال داشتند که پس شما می‌گویید آیه این گروه را دلالت ندارد؟ بله؛ نیاز ندارد خداوند اینها را ترغیب کند. دو گروه بودند که مردم کاری به آن‌ها نداشتند. یکی ایامی بودند و یکی هم غلام‌ها و کنیزهای صالح ازدواج بودند که مقدمات ازدواج اینها را هم حاضر نبودند فراهم کنند. آیه می‌گوید این‌ها را هم انکاح کنید و در مورد این‌ها غفلت نورزید. در حقیقت «انکحوا» برای رد یک فرهنگ باطل جاهلی است؛ مثل امر فی مقام توهم الحظر است. لذا، دلالت بر این ندارد؛ خود انکاح مستحب است. بله، ما چون به قرینه و ادله خارجی می‌دانیم خود نکاح مستحب است، اگر در اصول قائل شدیم مقدمه واجب، واجب است؛ آن وقت می‌گوییم مقدمه مستحب هم مستحب است. آن وقت می‌گوییم انکاح مقدمه است و از این راه می‌شود مستحب. پس، ما از «انکحوا» نمی‌توانیم وجوب را استفاده کنیم؛ نمی‌توانیم استحباب را هم استفاده کنیم؛ اما می‌گوییم چون خارجاً می‌دانیم نکاح مستحب است، این مبنای اصولی را به آن ضمیمه کنیم ـ که البته ما آن را قبول نداریم ـ که مقدمة المستحبّ مستحبٌّ؛ پس، می‌توان گفت که انکاح عنوان استحباب را دارد. با این حال، ممکن است یک قائلی بگوید اصلاً اینجا نه بحث وجوب است و نه بحث استحباب، بلکه این ارشاد است
  • ۹۱/۰۹/۰۶
  • دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی

بررسی استحباب انکاح

نکاح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی