ازدواج مقدس[iii] تنها شامل تشریفات ازدواج که صرفاً عمل تقدیسی است، نمیشود؛ بلکه پیمان میان زن و شوهر و اموری را که ازدواج با آنها تکمیل میشود را نیز شامل میشود. از نظر تاریخی، مدرک ازدواج به عنوان یک آیین مذهبی، به کتاب مقدس برمیگردد که از آن به «سر عظیم» تعبیر میکند.[iv] سر عظیم به ارتباط میان زن وشوهر اشاره دارد. زندگی زناشویی صفت شعاری خود را از این عقیده گرفته است که نمونهای زمینی از یک حقیقت آسمانی است.بر این اساس، ازدواج در مسیحیت یک پدیده طبیعی و صرفاً عملی دنیوی و انسانی تلقی نمیشود؛ بلکه جایگاهی آسمانی و برتر از حیات دنیوی دارد. شاید بتوان گفت که ازدواج در مسیحیت تنها برآورنده نیازهای مادی نیست و به قصد رسیدن به این هدف یا به منظور تأمین اغراض دنیوی ـ تا چه رسد به اهداف غریزی و حیوانی ـ انجام نمیپذیرد. البته پروتستانها معتقدند، این شعائر جزء ضمائم گزینشی در زندگی مسیحیـان اسـت که هـر کـس بخواهـد میتوانـد آنها را بپذیـرد یا رهـا کنـد. چـون پروتستانها به نیت بیش از عمل اهمیت میدهند، معتقدند رستگاری موهبتی است که از جانب خداوند اعطا میشود نه از راه برگزاری شعائر مقدس مانند ازدواج. ..........
فلسفه ازدواج در مسیحیت1- علت اساسی تشریع ازدواج- حفظ پاکی و طهارتبر پایه آنچه گذشت، میتوان گفت که در مسیحیت دو سطح از پاکی مورد نظر است:- پاکی از زنا و روابط جنسی نامشروع-پاکی از ارتباط با جنس مخالف؛ هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد. مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت، تأمین و حفظ پاکی نوع دوم است. لذا کسی که بتواند خود را بر اساس تعریف دوم، از آلودگی و ناپاکی مصون بدارد و پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورد، هرگز نباید به سراغ ازدواج برود. این گروه که از دیدگاه مسیحیت، انسانهای برتر و برگزیده تلقی میشوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آنها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفهی آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و میشود که نمیتوانند پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورند. از این رو به کشیشان ـ به عنوان برگزیدگان ـ حق ازدواج داده نمیشود. چه دادن حق ازدواج به کشیشان، سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهدشد. (دورانت، 1373: ج6، ص26) بنابراین، ازدواج در مسیحیت، بعد از ناتوانی از تأمین پاکی نوع دوم تشریع شده است و فلسفهی آن، حفظ و تأمین پاکی نوع اول است تا انسانها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو، بعد از منع کشیشان از ازدواج میگویند، صیغهگیری کشیشان، شورشی بهجا و بر حق، علیه این قانون سخت و خشن است. (همان: صص 27-26) به بیان دیگر، در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نیست و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نمیباشد تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود؛ بلکه عزوبت و تجرد که نقطهی مقابل ازدواج است، گزیدهی نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آنجا که عزوبت نمیتواند اهداف دست اول مسیحیت را ـ همانند پاکی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب ـ تأمین نماید، به سراغ ازدواج میآید تا بلکه بتواند به برخی از سطوح پایینتر اهداف خود دست یابد. 2- علت فرعی تشریع ازدواج- نجات و رستگاریدر مفهوم شعائر چنین میگویند: شعائر جهت رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامریی هستند؛ یعنی این شعایر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم هستند را به وجود میآورند. (زیبایینژاد، 1382: ص315) ازدواج که یکی از این شعائر میباشد، از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند، شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند. البته در نحوهی تأثیر این شعائر در رستگاری، اختلاف نظر دارند. کاتولیکها میگویند: بدون بهرهمندی از این شعائر، نجات برای هیچکسی ممکن نیست و برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شدهاند؛ ولی پروتستانها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش در آوردن رستگاری و نجات میدانند یا آنها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری موثر میدانند و عامل اصلی را ارادهی خداوند میشمارند. (مک آفی برون، 1920م: ص286) در هر حال، ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسانها آورده شده است؛ چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیلهسازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.با توجه به فلسفه نخست و اینکه عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری، همانا رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف ـ عزوبت و بتولت ـ است و ازدواج راه اول و گزیدهی نخست، جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست؛ حتی اگر در قالب روشهای شرعی و قانونی باشد. بر این اساس، اگر فلسفهی ازدواج، نجات و رستگاری بیان میشود، باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است. ج- اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیتدر نزد مسیحیان، ازدواج اهداف متعدد و متنوعی را تعقیب میکند که به اهداف مهم آن اشاره میشود: 1)- پیدایش فرزندان شایسته و پاکاز اساسیترین اهداف ازدواج در نزد مسیحیان، پیدایش فرزندان شایسته و برخورداری از نسل پاک و پارسا است. تنها راه پیدایش نسل پاک و شایسته، ازدواج و تشکیل خانواده است. لذا این ازدواج باید با رعایت شرایط معین شده همراه باشد تا بتواند به اهداف خود برسد. مثلاً ـ بنابر عقیدهی برخی از مذاهب مسیحی ـ از جملهی این شرایط، آن است که باید عقد ازدواج خوانده شود و صرف رضایت طرفین کفایت نمیکند و حتی این عقد باید توسط کشیش اجرا شود (سکری سرور، بیتا: ص92) یا زوجین هر دو باید مسیحی و از یک مذهب باشند و اختلاف مذهب زن و شوهر، یکی از موانع ازدواج به حساب میآید. (مولند، 1381: ص123) 2)- اهتمام به کثرت نسل«مقصود خداوند برای زوج ازدواج کرده این بود که با تولید نسل، فرزندان زیاد شوند.» (متی 6-4: 19)مسیحیت به تکثر نسل اهتمام جدی دارد و از محدود کردن آن امتناع میورزد. ازدواج برای سلامت امت مسیح، لازم است و دلیل بر ایمان به خدا و اعتقاد به عنایت خداوند و سبب جلب خوشحالی خانواده میشود؛ لذا در ممالکی که مسیحیت در اقلیت قرار دارند، اهتمام به کثرت نسل بیشتر است. (شبلی، 1993م: ج2، ص197) 3)- ایجاد محبت و وفاداری و یکی شدن زوجینازدواج خود نشانهی محبت خدا به بشریت است. مزدوجین برای تولید مثل، تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا تلاش میکنند. در واقع ازدواج رمز و نشانهای بشری از شیوهی رفتار خداوند با انسان به شمار میرود. همانگونه که خداوند انسانها را دوست میدارد، در اینجا نیز به این امر اهتمام دارد و از مزدوجین تعهد میگیرد تا با یکی شدن، نشانهی آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. (میشل، 1377: ص95) لذا باید خانواده را کانونی از محبت خدا قرار دهند تا در پرتو این کانون محبت، فرزندان رشد کنند. 4)- ایجاد پیوند ناگسستنیاز دیدگاه مسیحیت، ارتباطی که دو زوج در ازدواج با یکدیگر برقرار میکنند، عمیقترین رابطهای است که دو انسان میتوانند با همدیگر برقرار کنند. خداوند ازدواج را به وجود آورد تا نه تنها از لحاظ جسمی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی، بلکه در زمینهی روحانی نیز، بین دو انسان اتحادی صمیمی و عمیق برقرار شود. (استات، بیتا: ص42) اهتمام مسیحیت به این هدف، آنقدر زیاد است که هر گونه عملی که منجر به گسستن پیمان ازدواج شود، محکوم شده است. لذا به هیچ وجه جدایی، طلاق و تعدد زوجات را تجویز نمیکند و آنها را از محرمات میشمارد. به عنوان نمونه، در زمان «پیوس یازدهم»، سقط جنین، جلوگیری از بارداری و طلاق که به عنوان عوامل سست کننده ازدواج تلقی میشوند، محکوم شد. (زیبایینژاد، 1375: ص126) افزون بر توصیههای اکید دینی در مراسم ازدواج نیز، کشیش کلماتی را تکرار میکند که به این پیوند استحکام میبخشد. مثلاً به زوجین میگوید که این جملات را با هم تکرار کنند: «در خوشیها و ناراحتیها، در غنا و فقر، در بیماری و سلامتی (همدیگر را) دوست میداریم و گرامی میداریم تا وقتی که ما دو نفر زندهایم.» (کاکس، 1378: ص116)5)- تشکیل خانوادهیکی دیگر از اهداف ازدواج از دیدگاه مسیحیت، تشکیل خانواده است. مسیحیت برای بقای نسل، تنها به قوانین ازدواج اهتمام ندارد؛ بلکه استمرار نسل و آیین مسیحیت را در تولید فرزندان و در فضای خانواده میجوید. بر این اساس مسئولیت پرورش نسل را به آن میسپارد. تربیت نسل، وظیفهی خانواده و حق اجتماع است. در خانواده باید تعاون و همکاری در تمام شئون حیات، حاکمیت داشته باشد تا بتواند در پرورش نسل موفق باشد. ازدواج هستهی اصلی تشکیل خانواده است و خانواده نیز از دیدگاههای مختلف تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و... اهمیت دارد.(منصور، 1999م: صص158-157) بنابر دیدگاه مسیحیان کاتولیک، نه تنها به دنیا آوردن فرزند، بلکه حق اساسی و وظیفهی تربیت و تعلیم شایسته آنها از خصوصیات و اهداف ازدواج است. (برانتل، 1381: ص242)
- ۹۱/۰۴/۰۵