وب سایت تخصصی حقوق

پیوندها
  • ۰
  • ۰
از دیدگاه اسلام مقدمه بدون شک، خانواده به رغم وجود نهادهای آموزشی گوناگون همچنان یکی از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی است که نقش اساسی و مهمی را در جامعه پذیری و اجتماعی شدن فرزندان ایفا کرده و بسیاری از باورها، ارزشها و هنجارهای رفتاری مورد قبول جامعه را از طریق آموزش مستقیم و غیرمستقیم به آنان منتقل می‌نماید. در این میان پدر و بیش از اومادر می‌تواند در شکل گیری شخصیت پایه فرزندان نقش کارسازی را ایفا نماید؛ زیرا چنانکه بسیاری از ویژگیها وبیماریهای جسمی و روحی والدین از طریق وراثت به فرزندان منتقل می‌شود، ویژگیهای فرهنگی آنان نیز در فرایند رشد اجتماعی و ارتباط خانوادگی قابل انتقال می‌باشد. از این روی سلامت جسمی، روانی و فرهنگی همواره به عنوان یکی از مسائل مهم در گزینش همسر، مورد توجه افراد در جوامع گوناگون بوده است. بر همین اساس در بسیاری از فرهنگ‌ها ازدواج با پیروان ادیان و افراد نژادها و قبایل دیگر ممنوع بوده است تا علاوه بر حفظ هویت دینی، اصالت نژادی و خانوادگی نیز مصون بماند. ازدواج با بیگانگان در ادیان دیگر ممنوعیت ازدواج با غیر هم کیش با چند و چونی متفاوت، کم و بیش در همه ادیان و آئین‌ها وجود دارد و پیروان هردین و آئینی برای صیانت از هویت دینی خویش به شدت از ازدواج با پیروان دیگر ادیان نهی شده اند، به چند نمونه اشاره می‌شود: یهود: در آموزه‌های عهد عتیق، ازدواج با غیر یهود به طور کلی ممنوع و گناه کبیره شمرده شده است و یهودیان با شدیدترین لحن از این کار نهی گردیده اند. به عنوان مثال در سفر تثنیه، 7: 1 ـ 5 چنین آمده است: «چون یهوه؛ خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا می‌روی، در آورد و امتهای بسیار را که حِتّیان وجِرجاشیان و...؛ هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشند، از پیش تو اخراج نماید... با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما؛ دختر خود را به پسر ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر! زیرا که اولاد تو رااز متابعت من بر خواهند گرداند تا خدایانِ غیر را عبادت نمایند و غضب خداوند بر شما افروخته شده و شما را به زودی هلاک خواهد ساخت». و نیز در کتاب نَحَیما، 13: 23 ـ 30 چنین آمده است: «در آن روزها نیز بعضی یهودیان را دیدم که زنانی از اَشْدُودیان و عَمّونیان و مؤآبیان گرفته بودند و نصف کلام ایشان در زبان اَشْدُودیان بود و به زبان یهود نمی توانستند به خوبی تکلم کنند، بلکه به زبان این قوم و آن قوم؛ بنابراین با ایشان مشاجره نموده، ایشان را ملامت کردم و بعضی ازایشان را زدم و موی ایشان را کندم و ایشان را به خدا قسم داده و گفتم؛ دختران خود به پسران آنها مدهید و دختران آنها را به جهت پسران خود وبه جهت خویش مگیرید!». از دو فراز فوق بر می‌آید که فلسفه تحریم ازدواج با غیر یهود، یکی تاثیرگذاری منفی و اجتناب ناپذیر آن در عبادت یهوه؛ خدای بنی اسرائیل و دیگری از دست دادن اصالت یهودی و زبان عبری می‌باشد که هر دو از مصادیق بارز فرهنگ پذیری به شمار می‌روند.لازم به یادآوری است که ممنوعیت ازدواج با غیر یهود در قانون مدنی اسرائیل نیز صراحتاً آمده است.[1] مسیحیت: در آئین مسیح نیز «ایمان» یکی از شرایط جواز ازدواج می‌باشد. البته برخلاف یهودیت که شریعتی نژادی بوده و ازدواج با غیر بنی اسرائیل را جایز نمی شمارد، در دین مسیحیت، تنها مسیحی بودن شرط می‌باشد: «... طبق قانون مسیحی، زن نصرانی نمی توانست به عقد غیر نصرانی در آید، تا مبادا در نتیجه، اولاد او از مسیحیت خارج شوند. باز طبق قانون کلیسا، مرد نصرانی نیز نمی توانست غیر از زن نصرانی بگیرد، مگر احتمال دهد آن زن وفرزندان او را بدین خود در خواهد آورد، ولی در عمل محال بود مرد نصرانی زن مسلمان بگیرد».[2] ابوالعینین بدران، از ابن العسال یکی از دانشمندان مسیحی نقل می‌کند که «مرد مسیحی می‌تواند با زن غیر مسیحی ازدواج کند، بشرطی که آن زن به آئین مسیح بگرود. اما زنان مسیحی نمی توانند با مردان غیر مسیحی ازدواج کنند، مبادا که آنان را از دین مسیح خارج نمایند.»[3] روشن است که در آئین مسیح نیز فلسفه حرمت، صیانت اعتقادی و حفظ هویت فرهنگ دینی دانسته شده است، لذا دربارة مردان که به صورت طبیعی از مصونیت بیشتری برخورداند، در صورتی که بتوانند همسر خود را به آئین مسیح در آورند، حکم به جواز داده شده است. آئین مجوس: در آموزه‌های دینی مجوسیان نیز ازدواج با غیر همکیش برای جلوگیری از فرهنگ پذیری ممنوع شمرده می‌شود در کتاب روایت پهلوی آمده است: «کسی که از دینی که بدان مقرّ است به دین دیگر رود، مرگْ ارزان است (شایسته مرگ است)؛ زیرا دین بِهْدینی را رها می‌کند تا دین بدتر همی گیرد. به سبب گرفتن دین بدتر، مرگْ ارزان، همی شود، چه آن دینی است که از راه ارث بدو رسیده است، پس خود بدان گناهکار نیست وامروز که یکی دیگر می‌گیرد، بدان گناهکار باشد و از مرگ ارزانان، کسی که به دین بِهْدینان آید، فوراً رستگار شود».[4] حکم ازدواج با بیگانگان و مستندات آن غیر مسلمانان از گروه های متعدد دینی و اعتقادی شکل گرفته اند. با توجه به مشترکات یا تفاوت های اعتقادی آنان با مسلمانان، اسلام در باره ازدواج با آنها حکم یکسانی ندارد. در اینجا به بررسی ادلة فقهی حکم ازدواج با آنها و تحلیل آن می‌پردازیم: 1- ازدواج با مشرکان: از دیدگاه فقه اسلامی پیروان ادیان توحیدی در مقایسه با پیروان ادیان غیر توحیدی و یا مادیگرایان، از امتیازات و حقوق همسانی برخوردار نیستند، لذا مسلمانان در روابط اجتماعی با گروه اول باید برخوردی متفاوت ازمشرکان و بی دینان داشته باشند. از جمله در حکم ازدواج بین اهل کتاب و غیر مسلمانان دیگر تفاوت وجود دارد؛ چراکه از نظر فقهای مسلمان، ازدواج با زنان اهل کتاب به عنوان اصل اولی جایز است، هر چند اکثریت قاطع فقهای شیعه، آن را تنها به صورت موقت جایز دانسته اند، ولی همه فقهای اسلام، ازدواج با دیگر اصناف کافران را مطلقاً ممنوع دانسته و بسیاری از آنان هر نوع همخوابگی را ـ هر چند با عنوان بردگی و مالکیت باشد ـ حرام دانسته اند. آیات زیر دراین باره مورد استناد قرار گرفته‌اند: الف- «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَـئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»بقره /221 «با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاروده اند، ازدواج نکنید؛ (اگرچه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسی نداشته باشید؛ زیرا کنیز با ایمان، از زن آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند (زیبایی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، در نیاورید؛ (اگرچه ناچار شوید آنها را به همسری غلامان با ایمان در آورید؛ زیرا) یک غلام با ایمان، از یک مرد آزاد بت پرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفت آورد. آنها به سوی آتش فرا می‌خوانند و خدا به سوی بهشت و آمرزش دعوت می‌کند». واژه مشرک ـ برخلاف کافر ـ در فرهنگ قرآن به معنی بت پرست و غالباً در مقابل اهل کتاب به کار می‌رود.[9] بنابراین، حکم این آیه اهل کتاب را شامل نمی شود. آیه فوق درباره فردی به نام «مرثد» نازل شده است؛ مرد شجاعی که از سوی پیامبر(ص) مأموریت یافت تا به مکه رفته و گروهی از مسلمانان را با خود به مدینه بیاورد. وی هنگامی که وارد مکه شد با زن زیبایی به نام «عَنّاق» که در زمان جاهلیت با او سر و سری داشت برخورد کرد و آن زن به رسم سابق مرثد را به خودخواند، اما وی که مسلمان شده بود از این کار سر باز زد و عناق درخواست ازدواج کرد و مرثد این کار را موقوف به اجازه پیامبر(ص) نمود. لذا هنگام بازگشت به مدینه، مساله ازدواج با عناق را با رسول خدا(ص) در میان نهاد و این آیه نازل شد. شان نزول دیگری نیز ذکر شده است که منافاتی باآنچه گفته شد ندارد.[10] نکته قابل توجه اینکه جمله «اولئک یدعون الی النار...»، حکمت این حکم تحریمی را بیان می‌دارد؛ یعنی مشرکان به خاطر باورهای باطل و گمراهی خویش، از دیدن و درک حقایق و راه ایمان ناتوان بوده و باورهای شرک آلودشان در گفتار و کردارهایشان تجلی یافته و سرانجامِ آنان را به آتش الهی ختم می‌کند، لذا آنان با فرا خواندن به باورها وارزشهای پذیرفته شده خویش، دیگران را به سوی آتش دعوت می‌کنند. ولی خداوند با دعوت به ایمان، موجب رستگاری، آمرزش و بهشتی شدن انسان‌ها می‌شود. بنابراین خداوند مومنان را از اختلاط و معاشرت با مشرکان که نتیجه ای جز دوری از خدا در پی ندارد بر حذر داشته و به اختلاط با مومنان که زمنیه تقرب الهی است فرامی خواند.[11] ب- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْیَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» ممتحنه/10 «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان با ایمان بعنوان هجرت نزد شما می‌آیند، آنها را آزمایش کنید ـ خداوند به ایمانشان آگاه تر است ـ هر گاه آنان را مومن یافتید، آنها را به سوی کفار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال؛ و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هر گاه مَهرشان را به آنان بدهید. و هرگز زنان کافررا در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مَهر (زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند؛ این حکم خداوند است که در میان شما حکم می‌کند و خداوند داناو حکیم است». آیه قبلی، ازدواج کردن مشرکان را تحریم می‌کرد و این آیه ادامه پیوند زناشویی را در صورت مسلمان شدن یکی از زن و شوهر نهی می‌کند. ازابن عباس روایت شده است که در صلح حدیبیه، رسول خدا(ص) در ضمن پیمان صلح با مشرکان، متعهد شدند که اگر کسی از مشرکان مکه به مسلمانان گروید، او را به مکه بازگردانند، اما اگر کسی ازمسلمانان به مشرکان پیوست، آنان موظف به بازگرداندن او نیستند. پس از امضای قرارداد، زنی به نام سبیعه دخترحارث، نزد پیامبر(ص)آمده و اظهار مسلمانی کرد. شوهر مشرک او در طلب وی نزد رسول خداآمد و خواستار بازگرداندن همسرش شد، آیه فوق به همین مناسبت نازل شد که اگر زنانی از دارالکفر به دارالایمان روی آورده و مومن شوند، ایمان آنان را مورد آزمایش قرار داده و بازشان نگردانید. لذا رسول خدا زن نامبرده را سوگند داد که آیا به خاطرناراحتی از دست شوهر، یا علاقه به مردی دیگر، یا تمایل به زندگی در شهر و دیار دیگر و یا سایر مطامع دنیوی به مسلمانان نگرویده است؟ و او سوگند یاد کرد که تنها به خاطر خدا و پیامبر او و گرویدن به اسلام به مسلمانان پیوسته است. همچنین از «جبایی» روایت شده است که شرط بازگرداندن، تنها شامل مردان می‌شد، برای همین هنگامی که ام کلثوم دختر عقبة ابن ابی معیط با گرویدن به اسلام به مدینه مهاجرت کرد، برادرانش برای استرداد او نزد پیامبر(ص) آمدند، ولی حضرت از بازگرداندن وی سر باز زده و فرمود: شرط مذکور شامل زنان نمی شود. زهری می‌گوید: هنگامی که آیه فوق نازل شد و فراز «ولا تمسکوا بعصم الکوافر...» در آن بود، عمر بن خطاب دو زن مشرک خویش را که پس از مهاجرت وی در مکه مانده بودند، طلاق داد. چنانکه طلحة بن عبیدالله نیز زن مشرکش راطلاق داد و نیز امیة دختر بشر ـ زن ثابت بن دحدحه ـ و نیز زینب دختر رسول خدا(ص) ـ زن ابوالعباس بن ربیع ـ شوهران مشرک خویش را در مکه رها کرده و به مدینه آمدند.»[12] در تحریم ازدواج با مشرکان افزون بر آیات فوق، آیاتی دیگر[13] و نیز اجماع[14] و سنت[15] مورد استناد قرار گرفته است. 2- ازدواج با اهل کتاب: ازدواج زن مسلمان با مرد کافر مطلقاً حرام است؛ یعنی با هیچ یک از اصناف کفار (حربی، کتابی، مشرک، مرتد،ناصبی) چه به صورت دائم و چه به صورت موقت نمی‌تواند ازدواج کند،[16] اما ازدواج مرد مسلمان با زن یهودی و نصرانی (بشرطی که حربی نباشد که ازدواج با او نیز اجماعاً حرام است)[17] مورد اختلاف فقهاء شیعه می‌باشد، در این باره سه دیدگاه وجود دارد: الف: برخی از فقهاء مانند شیخ مفید، ازدواج مرد مسلمان با زنان یهود و نصارا را مطلقاً حرام می‌دانند و استنادشان ظواهر آیات زیر می‌باشد. 1) «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ...»بقره/221 و قرآن برخی باورهای شرک آلود را به یهود و نصارای نسبت می‌دهد،[18] پس آنان نیز در شمار مشرکانند وازدواج با آنان ـ چه دائم و چه موقت ـ حرام است، چرا که نهی، مطلق می‌باشد. 2) «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» ممتحنه/10 و چون یهود و نصارا بر اساس اتفاق نظر همه علماء اسلام، کافر هستند، پس ازدواج با آنان حرام است. [19] نهی در این آیه نیز مطلق است. ب. اکثریت قاطع فقهاء شیعه مانند شیخ طوسی،[20] ابن زهره،[21] ابن ادریس،[22] محقق ثانی،[23] شهید اول[24]... و امام خمینی[25] به خاطر جمع بین ادله ـ الجمع اولی مهما امکن ـ ازدواج دائم را حرام ولی ازدواج موقت و یا با کنیز یهودی و نصرانی و نیز عند الضرورة و عدم امکان ازدواج بازن مسلمان را جایز می‌دانند. و برخی از آنان مدعی اجماع نیز شده‌اند. این بزرگان آیات 221/بقره، 10/ممتحنه و نیز موثق ابن جهم[26] و روایت زراره[27] را دلیل منع دانسته وآیه 5/مائده را دلیل جواز می‌دانند. لذا برای جمع بین آن دو دسته، حکم به حرمت دائم و جواز موقت داده اند و درعین حال اکثراً تصریح می‌نمایند در صورت ازدواج با زن یهودی یا نصرانی باید او را از خوردن شراب، گوشت خوک و انجام دیگر محرمات اسلامی باز دارد. ج. برخی از فقهاء نیز همانند صدوقین و صاحب جواهر قائل به جواز شده اند، منتهی با این توضیح که ازدواج دائم ونیز صورتی را که ازدواج با زن مسلمان، امکان پذیر باشد دارای کراهت شدید می‌دانند، اما ازدواج موقت و یا هنگامی که ازدواج با زن مسلمان، میسر نیست را دارای کراهت کمتری می‌دانند. این بزرگان با استناد به روایتی از رسول خدا(ص) و علی(ع) سوره مائده را آخرین سورة نازل شده[28] می‌دانند که درآن ـ آیه 5 ـ حرمت ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب برداشته شده[29] و در نتیجه آیات 221/ بقره و 10 / ممتحنه بوسیله آن نسخ شده است.[30] اکثریت فقهاء که قائل به حرمت ازدواج دائم هستند، آیه 5/ مائده را دال بر جواز ازدواج موقت گرفته اند. از بررسی مجموع مستندات حکم و نیز دیدگاه فقهاء بر می‌آید که اصل ازدواج با زنان یهود و نصارا، مطلوبیت شرعی ندارد، و اگر در مواردی اجازه داده شده است، تنها برای بهره گیری جنسی و دچار نشدن در سختی و حرج می‌باشد، و در هرصورت، اسلام به هیچ وجه تاثیرپذیری از باورها، ارزشها و رفتارهای غیر اسلامی آنان را بر نمی تابد از این روی به بازداشتن زنان مذکور از انجام محرمات اسلامی تاکید می‌کند. لازم به یادآوری است که ازدواج با مرتد و ناصبی که آشکارا با اهل بیت دشمنی و عداوت می‌ورزد، نیز حرام می‌باشد،چرا که آنان نیز از اصناف کفار شمرده می‌شوند. و حکمت این حکم نیز حفظ هویت دینی مسلمانان و شیوه ای ازبرائت فرهنگی به شمار می‌رود. پیامدهای ازدواج با بیگانگان اسلام هر چند در مقایسه با دیگر ادیان و فرهنگ ها در این مساله انعطاف بیشتری نشان داده و بویژه معیارهای نژادی، خانوادگی و امتیازات اجتماعی را شرط صحت ازدواج نمی داند، اما از طرف دیگر با وضع قوانین و ضوابط بسیاردقیق، اهداف مورد نظر خویش را دنبال می‌نماید. ۱- تربیت کودکان براساس باورها و ارزش های اسلامی:بدون شک اسلام که هدف اصلی خود را تعلیم و تزکیه انسان‌ها و اکمال ارزشهای والای اخلاقی می‌داند، هرگزنمی تواند نسبت به نقش خانواده و تاثیر ویژگیهای فرهنگی پدر و مادر در تعلیم فرزندان بی توجه باشد، چرا که بسیاری از ویژگیهای فرهنگی و خلق و خوی‌ها را قابل انتقال می‌داند.[5] از این روی، مسلمانان را، حتی ازازدواج با هم کیشانی که به ارزشهای اساسی دین پایبند نبوده و از آراستگی به ارزشهای اخلاقی بی بهره هستند، نهی تنزیهی ـ با تفاوت درجات ـ می‌کند.[6] در بیان میزان تاثیر فرهنگی پدر و مادر از دیدگاه اسلام، همین بس که پیامبر خدا فرمود: «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهودانه او ینصرانه».[7] ۲- واگرائی از بگانگان:از از طرف دیگر خداوند، زن و شوهر را مایه آرامش یکدیگر می‌داند که بین آنها پیوند قلبی و مودت آمیز بر قرار ساخته است[8] و ادامه این پیوند قلبی برای استمرار زناشویی لازم است. بنابراین اگر چنین ارتباطی بین زن و شوهری که یکی مسلمان و دیگری کافر است برقرار شود، از یک طرف آنان را در معرض فرهنگ پذیری از یکدیگر قرار می‌دهدو از طرف دیگر با نهی از دوستی و مودت کافران در تضاد خواهد بود، و اگر رابطه عاطفی و مودت آمیزی در بین نباشد، زندگی دوام نخواهد یافت. ۳- حفظ هویت و استقلال اجتماعی و فرهنگی:جهت دیگر این که ازدواج مسلمان با غیر مسلمان در درازمدت موجب حضور گسترده غیر مسلمانان در جامعه اسلامی و تغییر ترکیب جمعیت و نیز گسترش فرهنگ بیگانه می‌شود. از این روی اسلام، ازدواج پیروان خود با پیروان دیگر ادیان را جز در موارد خاص ممنوع کرده است. [1]. العلاقات الاجتماعیة بین المسلمین و غیر المسلمین، ص 89. [2]. تاریخ تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج 1، ص 74. [3]. العلاقات الاجتماعیة بین المسلمین و غیرالمسلمین، ص 52. [4]. روایت پهلوی، ترجه مهشید میرفخرایی، ص 4. [5]. رسول خدا: انظر فی ای نصاب تضع ولدک فان العرق دسّاس، کنزل العمال، ص 855، ح 43400. [6]. رسول خدا: ایاکم و خضراء الدمن. قیل یا رسول الله و ما خضراء الدمن؟ قال: المراة الحسناء فی منبت السوء، وسایل، ج 14، ص 19. [7]. بحارالانوار، ج 3، ص 281، ح 22. عن ابی عبدالله قال: وما احب للرجل المسلم ان یتزوج الیهودیة ولا النصرانیة مخافة ان یَتَهَّود ولده او یتنصر. وسایل الشیعة، ج 20، ص 534، «باب مناکحة الکفار حتی اهل الکتاب». [8]. وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً، روم/21. [9]. لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ، بینه/1. [10]. الکشاف، ج 1، ص 360؛ مجمع البیان، ج 2، ص 84؛ المیزان، ج 2، ص 206. [11]. مجمع البیان، ج 2، ص 85؛ المیزان، ج 2، ص 205. [12]. جامع البیان، ج 28، ص 91ـ88؛ مجمع البیان، ج 9، ص 453ـ452؛ المیزان، ج 19، ص 244. [13]. الف ) الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ، نور، 3. ب) الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ، نور/ 26. ج) لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ، مجادله / 22. د) لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ، حشر / 20. [14]. جواهر الکلام، ج 30، ص 27. [15]. وسایل الشیعة،ج 20، ص 534ـ533 باب اول از ابواب ما یحرم بالکفر. [16]. جواهر الکلام، ج 30، ص 29ـ32؛ تحریرالوسیله، ج 2، ص 285. [17]. قواعد الاحکام، ج 3، ص 38. [18]. وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ  اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَتوبه/31، 30. [19]. المقنعة، ص 498. [20]. النهایة، ص 456. [21]. الغنیة، ص 339. [22]. السرائر، ج 2، ص 354. [23]. شرایع الاسلام، ج 2، ص 507ـ506. [24]. اللمعة الدمشقیة، ص 166. [25]. تحریر الوسیله، ج 2، ص 286ـ285. [26]. وسایل الشیعه، ج 20، ص 533، باب اول از ابواب مایحرم بالکفر، ح 3. [27]. همان، ح 4. [28]. الدر المنثور، ج 2، ص 252. [29]. الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ، مائده/5. [30]. وسایل الشیعة، ج 20، ص 535، باب دوم از ابواب ما یحرم بالکفر.
  • ۹۱/۰۳/۱۲
  • دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی