حال که ثابت شده روایات دال بر
نسخ بى اساس و پایه بوده بدنبال این مطلب خواهیم بود که بعضى از صحابه پیامبر اسلام
(ص) و تابعین را که در طول زمان رسالت پیامبر اسلام قائل به حلیت نکاح متعه بوده و
زمان ابوبکر و حتى عمر نیز قائل به آن بوده اند، نام ببریم و بعد مقدارى تعقل کنیم
که آیا ممکن است این صحابه با عظمت شأن و مقامى که داشته اند، کلام پیامبر اسلام را
ناشنیده بگیرند و در مقام حکم حرمتى که پیامبر داده آنان عصیان کرده باشند و یا
احتمال دیگرى وجود دارد و آن اینکه این افراد ولو اینکه ملازم پیامبر اسلام بوده
اند ولیکن هیچ کلامى از حضرت ایشان در مورد حرمت نکاح متعه نشنیده اند و چون
اینگونه بود لذا تا آخر عمر خود قائل به حلیت نکاح متعه بوده اند، چرا که حلال محمد
حلال الى یوم القیامة، و تحریم حلال خود بدعتى حرام خواهد بود............
1- و قد ثبت على تحلیلها بعد رسول اللَّه (ص) جماعة من السلف رضى اللَّه عنهم منهم
من الصحابة رضى اللَّه عنهم: اسماء بنت ابى بکر الصدیق و جابرابن عبداللَّه و ابن
مسعود و ابن عباس و معاویة بن ابى سفیان و عمروبن حریث و ابوسعید الخدرى و سلمة و
معبد ابنا امیة بن خلف ورواه جابرابن عبداللَّه عن جمیع الصحابة مدة رسول اللَّه
(ص) و مدة ابى بکر و عمر الى قرب اخر خلافة عمر و اختلف فى اباحتها عن ابن الزبیر و
عن على فیهاتوقف و من التابعین طاوس و عطا و سعید بن جبیر و سایر فقهاء مکة اعزها
اللَّه...(بر تحلیل نکاح متعه بعد از پیامبر جماعتى از گذشتگان باقى مانند که از
میان آنان تعدادى از صحابه هستند که عبارتند از: اسماء بنت ابى بکر و جابرابن
عبداللَّه و ابن مسعود و ابن عباس و معاویة ابن ابى سفیان و عمروبن حریث و ابوسعید
الخدرى و سلمة و معبد فرزندان امیة بن خلف و جابرابن عبداللَّه نقل کرد که جمیع
صحابه در مدت رسالت پیامبر و مدت حکومت ابوبکر و عمر تا اواخر عمر وى قائل به این
نکاح بوده اند و ابن زبیر در اباحه این نکاح اختلاف کرده و از على (ع) آمده که
ایشان توقف کرده و از تابعین که قائل به حلیت این نکاح بوده اند طاوس و عطا و
سعیدبن جبیر و سایر فقهاء مکه مى باشند....)2- تعداد دیگرى از صحابه و تابعین
که بر اباحه نکاح ثابت مانده اند بصورت مفصل در کتاب الغدیر علامه امینى نام برده
شده که به ذکر بعضى از آنان در اینجا اکتفا مى شود:- عمران ابن حصین که در
صفحات 9و24 این جزوه روایت وى آمده است.- زبیر بن عوام، که با اسماء بنت ابى
بکر ازدواج موقت کرد و بر اثر آن عروة و عبداللَّه بدنیا آمده اند، صفحه 11 این
نسخه.- خالدابن مهاجربن خالد المحزومى. قال: بیناهو جالس عند رحل جاءه رجل
فاستفتاه فى المتعة فامره بها، فقال له ابن ابى عمرة الانصارى: مهلاً. فقال: ماهى و
اللَّه لقد فعلت فى عهد امام المتقین. (از خالد نقل شده که بر رحل نشسته بود که
فردى از او درباره متعه سؤال کرد و او فعل آنرا مورد ترغیب قرار داد، ابن ابى عمره
انصارى گفت: اى خالد چه مى گویى صبر کن. خالد گفت: بخدا قسم این عمل را در زمان
امام المتقین انجام دادم).- ربیعة بن امیة: عن عروة الزبیر...: ان ربیعة ابن
امیة استمتع با مرأة مولدة فحملت منه فخرج عمر رضى اللَّه عنه یجر رداءه فزعاً
فقال: هذه المتعة ولو کنت تقدمت منه ارجمته.(از عروة بن زبیر نقل شده...: که ربیعة
بن امیة با زن بچه آورى نکاح متعه کرد و او حامله شد عمر با شنیدن این کلام از خانه
بیرون رفت و از ناراحتى لباس خود را بر زمین کشید و گفت این متعه است اگر حرمتش را
قبلاً بیان کرده بودم این شخص را رجم مى کردم).و قال الشافعى: استمتع ابن جریح
بسبعین مرة (شافعى مى گوید: ابن جریح عبدالملک ابن عبدالعزیز المکى که متوفى 150
بود 70 بار استمتاع کرد.)اینها اسامى تعدادى از صحابه و تابعین است که در کتاب
الغدیر به اسامى بیش از 20 نفر از آنها اشاره شده و همه اینها قائل به حلیت متعه
بوده اند.همانگونه که در ابتداى این بخش گفته شده در اینجا دو احتمال وجود
دارد: یا اینکه این تعداد از صحابه و تابعین بعبع آنها، علم به نسخ نکاح متعه داشته
اند و در عین حال عصیان کرده اند و عصیان خود را بصورتى بارز و آشکار علنى کرده و
در مقابل پیامبر اسلام و حکم وى موضع گرفته اند که این احتمالى است جداً بعید،
خصوصاً با توجه به اینکه در بین اینها افرادى هستند که مورد لطف پیامبر بوده اند و
خود نیز ملازم پیامبر بوده و سعى در ثبت و ضبط سیره نبوى داشته و به آن عمل کرده و
شدیداً پایبند بوده اند. احتمال دیگر اینکه خبر حرمت نکاح نه از این جهت بوده که
پیامبر حکم حرمت را صادر کرده و به این افراد نرسیده است زیرا اینان همواره با
پیامبر بوده اند بلکه علت این مطلب عدم صدور حکم حرمت از طرف پیامبر (ص) مى باشد و
لذا این افراد قائل به حلیت بوده و حتى در مباحث و نزاعات هم شرکت کرده و بر قول به
حلیت ثابت و استوار بوده اند. پس مى توان نتیجه گرفت که همانگونه که آیه متعه دلالت
بر حلیت متعه مى کند، این حلیت هم در کتاب و هم در سنت و هم در اعمال صحابه و
تابعین ثابت و مستمر بوده و هیچگونه نقض و خدشه اى از طرف خدا و پیامبر اسلام (ص) و
صحابه بر آن وارد نشده است.