وب سایت تخصصی حقوق

پیوندها
  • ۰
  • ۰
اما در نظر قضاء اسلامی تعویق در اجرای حکم صادر شده ، سابقه ندارد و با عمومیت وجوب تنفیذ سازگار نیست . باب قضاء در اسلام با عنوان (( فصل الخطاب )) معنون است و با اصدار حکم از جانب مراجع ذی صلاح تعلل و تاْخیر در اجرایش رو نیست ، زیرا دقت و احتیاطی که شرع مقدس اسلام در انتخاب قاضی به عمل آورده و شرایط سنگینی که در شخص وی لازم الرعایه دانسته و اهم آنها را اجتهاد مطلق و کمال عدالت شمرده است ، جایی برای تردید در حکم وی باقی نمی گذارد . در واقع اسلام نظر خود را بر اساس و منشاُ صدور حکم معطوف داشته و بنا را بر آن نهاده است که در حکم از پایه و ریشه دقت شود ، نه آنکه پس از صدور حکم در خصوص آن پی جوییهای احتیاطی به عمل آید . ......................... در عین حال فقهاء عظام در مواردی چند برای جلو گیری از هر گونه اجحاف احتمالی نقض حکم و تجدید نظر در آن را جایز شمرده اند . البته حکم صادر شده ای که ظاهراً طبق موازین است ، لازم الاجرا است و قابل تعلیق نیست ، اما اگر محکوم علیه اعتراضی داشته باشد می توان بی آنکه اعتراضش موجب توقف اجرای حکم شود آن را عنوان کند و از مقام مسئول قضایی تقاضای تجدید نظر نماید تعیین حدود و ثغور این مسئله مستلزم روشن شدن چند امر است . در واقع برای تجدید نظر در دعوی و اصدار حکم جدید نخست باید حکم صادر شده ی قبلی نقض گردد اما نقض مذکور باید مورد در خواست اشخاصی قرار گیرد که حق این تقاضا را دارند ، نیز لازمهْ نقض حکم آن است که دیگر بار آن را مورد برسی و بازرسی قرار دهند . بنابر این بحث حاضر را باید در سه قسمت به شرح زیر پیش برد : – مبنای 1 ـ بررسی و بازرسی در احکام صادره چیست و شرایط آن کدام است ؟ 2 ـ چه کسانی حق در خواست تجدید نظر دارند و درخواستشان باید مستند به چه اموری باشد ؟ 3 ـ پس از برسی حکمی که درخواست تجدید نظر در آن شده است ، در چه مواردی این حکم را می توان نقض کرد و دستور رسیدگی مجدد صادر نمود ؟ در پایان بحث هم باید به این مسئله پرداخت که تجدید دعوای مختومه بی آنکه مستند به موارد جایز النقص باشد پذیرفته نمی شود و مقایسهً آن با تجدید نظر مجاز ، توهمی بیش نیست . 1 بررسی و بازرسی احکام بررسی مدارک و دلایل حکم سابق ، به منظور اطمینان از صحت استناد حکم ، طبق اصل ، جایز است .جائز است . اینگونه برسی ها یا بوسیله هیاتهای بازرسی انجام می گیرد و یا پس از جا بجائی قضات بازرسی احکام پرونده های مختومه قاضی قدیم توسط قاضی جدید تحقق می یابد . در این حالات چنانچه احکام مورد بررسی مخالف با مواردی باشد که شرح آن خواهد آمد , احکام مخالف نقض میشود و تحدید نظر انحام می یابد . به نظر مرحوم محقق آشتیانی ((بررسی حکم صادر شده , بر حکام دیگر واجب نیست , حملا لفعل المسلم علی الصحه , ولی این سنخ بررسی جایز است , زیرا اصل بر حواز است تا دلیل منع ثابت مگردد 99 . سپس به ادله مخالفان اشاره مینماید و میفرماید : (( لکن قدیتوهم حرمه النظر من حیث استلزامه التفتیش عن عیوب الاخرین الانه فحص عن فسق الحاکم السابق و هو محرم )) ودر مقام پاسخ اضافه می کند : (( لکن هذا التوهم فاسد : اما اولا- فلان الفحص عن الواقعیه تحقیقا للعدل فی الحکم بین الناس , لیس تفتیشا عن عیوب احد . وثانیا ـ لیس الخطاء قفی ااجتهاد السابق مطلقا عیبا علیه بعد معذورینه لقصوره . وثالثا ـ لیس الفحط عن کل عیب ـ لو فرض کون ذلک عیبا ـ بمحرم علی الاطلاق , و لاسیما فیما یمس جانب بسط العدل الحقیقی فی المجتمع الاسلامی . و هذا نظیر البحث عن احوال الروناه و الشهودو غیر هم ممماهوهادف الی الوصول الی الحق و حقیقه الشریه )) باری مساله بازرسی احکام از جانب مقام ولایت امر , مورد دستور اکید قرار گرفته است و این امر را میتوان یکی از پایه های تشکیل حکومت عدل اسلامی بشمار آورد . در این زمینه در عهدنامه مالک اشتر آمده است : ((ثم اکثر تعاهد قضائه )) همچنین مساله بازرسی ( نظر ) حاکم جدید نسبت به احکامی که از طرف حاکم قدیم صادر شده است , مخصوصا اگر قاضی قدیم مورد تهمت قرار گرفته باشد , ظاهرا مورد اتفاق آراء فقهاء است . شیخ و محقق و علامه و دیگران در خصوص وظیفه قاضی جدید تصریحی به این مضمون دارند که : (( لیس علیه تتبع قضایا من سبقه ولاقضاء غیره من الحکام )) و محقق رشتی در این زمینه میفرماید که : ظاهر عبارت مذکور همانا جواز نظر است , زیرا جمله ((لیس علیه )) نفی وجوب را میرساند نه نفی جواز را , و باید چنین باشد , زیرا دلیلی بر منع وجود ندارد . 2 متقاضیان تجدید نظر و مستندات آنها بی شک تقاضای تجدید نظر مانند سایر دعاوی بایستی از جانب افراد ذی ربط گردد .اشخاص زیر را میتوان از این گروه دانست: ٍالفـ ـ محکوم علیه که مدعی میشود در اصدار حکم بر وی ستم روا داشته اند و حکمی که صادر شده با ضوابط شرعی و قانونی مطابقت ندارد. ب ـ دادستان محکمه ای که حکم مذکور را صادر کرده است . چنانچه دادستان در حکمی که باید توسط وی یا زیر نظرش اجراء شود مخالفتی مشاهده نماید می تواند تقاضای تجدید نظر کند . زیرا وی ، به حکم شرعی ، موظف است از حقوق ستمدیدگان دفاع کند و هر زمان که احتمال دهد بر کسی ستم شده است مخصوصاً در صورتیکه این امر در قلمرو دادستانی مربوط به وی باشد می تواند با موافقت طرف دعوی ، که گمان می رود بروی ستم شده است ، اقامهُ دعوی نماید. ج دادستان کل ، که مسئول اجرای عدل کامل در سرتاسر کشور است . گفتیم که محکوم علیه حق دارد مدعی شود که در اصدار حکم بر وی ستم روا داشته اند ( دعوی جور ) و یا قاضی ، صلاحیت اصدار حکم نداشته است ( دعوی عدم صلاحیت ) . 3 موارد جواز نقض مسئله نقض از مشکلترین مسائل قضایی است . و در تشخیص موارد آ، موضوعاَ و محمولاَ باید کاملا دقت شود . زیرا شائبه (( ردحکم واجب النفوذ )) وجود دارد و این رد به گونه ای است که تا سرحد (( شرک بالله )) توصیف شده است . بنابر این از نظر کلی باید در امر نقض دقیق بود تا روشن شود حکمی که صادر گردیده (( حکمهم )) نبوده است . مقصود از (( حکمهم )) نیز حکم مستند به ائمه اطهار است ، یعنی حکم باید طبق ضوابط قضایی و موافق با دستور صادر از جانب ائمه هدی علیهم السلام باشد . در نتیجه نمی توان احکامی را که طبق اصول و ضوابط قضاء اسلامی صادرگردیده است نقض ورد کرد . فقط احکامی قابل نقض است که قصورا یا تقصیرا مطابق این ضوابط صادر نشده باشد . مرحوم علامه ، درقواعد می فرماید : (( اذا حکم حاکم بحکمخالف فیه الکتاب او السنه المتواتره او الاجماع ، و بالجمله اذا خالف دلیلا قطعیا وجب علیه و علیه و علی ذلک الحم نقضه و لا یسوغ امضاء سواء خفی علی الحاکم به اولا ، و سواء انفذ الجاهل ب اولا . وان خالف به دلیلا ظنیا لم ینقض کما لو حکم باشفعه مع الکثره . الا ان یقع الحکم خطاء بان یحکم بذلک لالدلیل قطعی ولا ظنی اولم یستوف شرائط الاجتهاد )) این کلام به سه مورد اشاره دارد : 1 ـ صادر شده بر خلاف دلیل قطعی است . مقصود از دلیل قطعی ، دلیلی است که برای همگان روشن باشد ، از اینرو مرحوم طباطبایی میفرماید : (( لایکفی فی جواز النقض کون الدلیل علما لبعض دون بعض )) 2 ـ حکم صادره از روی غفلت صادرشده است . به این معنی که حاکم بدون توجه به دلایل موجوده در مسئله طبق قواعد عامه و غیره حکم کند و غافل از آن باشد که در این امر دلیل خاص وجود دارد ، به گونه ای که اگر او را متوجه سازند خود وی فورا َ از رای صادره بر میگردد . لذا امام مدظله العالی می فرماید : (( او کان مخالفا لضروری الفقه بحیث لو تنبه لذلک دجع بمجرده ، لظهور غفلته )) مقصود از ضرورت در این جا روشن بودن مسئله است نه یکی از ضروریات مذهب و فقه اسلامی یعنی همانگونه که گفته شد ، عمدهْ مطلب غفلت قاضی از دلیل و امکان تنبه و رجوع او است . 3 ـ حکم بر خلاف ضوابط باب قضاء صادر شده است . عبارت (( اولم یستوف شرائط الاجتهاد )) اشاره به این امر دارد و مقصود آنست که قاضی برای بدست آوردن حقیقت کوشش خود را بحد کمال نرسانده و شرائط لازم در اصدار حکم را مراعات نکرده است . 4 ـ علامه به مورد چهارمی اشاره دارد بدین صورت که ثابت گردد قاضی مطلقاَ یا در خصوص حکم صادر شده ، فاقد صلاحیت بوده است . و در این زمینه می فرماید : (( فان تتبع قایا من سبقه ، نظر فی الحاکم فان کان من اهله لم ینقض من احکامه ما کان صوابا ... و ان لم یکن من اهله نقض احکامه اجمع و ان کانت صوابا ، علی اشکال اذا کانت صوابا .... )) فخر المحققین در ذیل عبارت فوق می فرماید : (( من حیث انه حکم صادر ممن لیس باهل الحکم فیکون باطلا ، و الاقوی بطلان ما یتعلق بنفس الحکم خاصه ... )) فی الحقیقه در مورد چهارم آنچه مطرح است نقض حکم نیست ، زیرا حکمی که از غیر اهل حم شرعی صادرشده است واجب التنفیذ نمی باشد ، چون لغو محض است و فی الواقع نقض ، همان (( ظهور بطلان )) خواهد بود . 5 ـ مورد پنجم جواز نقض حکم که درکلام فقها مطرح شده است ، موردی است که حکم صادر شده بر خلاف واقع قطعی است . بنابر این اگر برای حاکم شرع ( حاکم اول و یا حاکم دیگر ) و یا برای یکی از متخاصمین یا هر دو ، علم قطعی پیدا شود ، که حکم صادرشده برخلاف واقعیت است ، باید از حکم صادرشده صرف نظر کنند و عملا آن را نقض نمایند زیرا حکم مذکور (( حکم بعدل )) نیست ( و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ) و مقصود از عدل (( وضع الشیئی فی موضعه )) است که در این حالت چهین نیست . در این زمینه محقق آشتیانی می فرماید : (( لو علم بمخالفه حکمه للحکم الواقعی النفس الامری ، فالحق فیه جازالنقض بالنسبه الی المترافعین و الحاکم ، سواء کان المترافعان مجتهدین او مقلدین او متلفین ، و الوجه فیه عدم قابلیه تحکیم الحکم علی العلم بالخلاف ، و ذلک من جهه ان حکم الحاکم طریق شرعی الی الواقع فیکون حاکما علی سائر الطرق الشرعیه ، و معلوم ان هذا الیجری فی صوره العلم بالخلاف ، لعدم قابلیه حکومه الظن علی القطع بالخلاف ... )) و محقق رشتی در این باب می فرماید : (( حکم الحاکم علی حد غیره من الامارات ، فلایکون حجه الامع الجهل بالواقع ، و امامع العلم به فلاحکومه له و لا لغیره من الامارات علی الواقع ابدا . بل لا یعقل ذلک الاعلی التصویب الباطل . )) خاتمه : دفع یک توهم در پایان به این نکته اشارت می کنیم که تجدید مرافعه و نادیده گرفتن پروندهْ قبلی و رسیدگیهای مربوط به آن ، با تجدید نظر مورد بحث یکی نیست و پاسخ به این پرسش منفی که : آیا محکوم علیه میتواند پس از صدور حکم ، تقاضای تجدید مرافعه کند و دلائل و شواهد مبنای حکم و اصل حکم صادر شده را نادیده بینگارد ؟ به اتفاق آراء فقها چنین تقاضائی پذیرفته نیست و بدون وجه نمی توان محاکمه انجام یافته قبلی را کان لم یکن دانست . زیرا از سر گرفتن محاکمه ، بدان معنی است که محاکمهْ قبلی ، بطور کلی ، نادیده انگاشته شود و بار دیگر پرونده تشکیل گردد و بینه و شهود اقامه شود . مثلا طرفین دعوی پس از آنکه به دادگاه صالح مراجعه کردند و محکمه قضیه را مورد رسیدگی کامل قرار داد و حکم مقتضی صادر نمود ، حکم حاکم مذکور را نپسندند و از مراجعه به دادگاه مذکور پشیمان شوند و در نتیجه نزد حاکم دیگر روند و بی آنکه سبب معقولی برای رسیدگی مجدد ارائه دهند تقاضای رسیدگی مجدد نمایند . چنین تقاضایی را از نظر قضایی نباید پذیرفت ، زیرا قبول نکردن حکم صادر شده بدون موجب شرعی به معنای رد حکم حاکم است و مشمول (( فلم یقبل منه )) مقبوله عمربن حنظله می باشد . حتی هیچ حاکم شرعی نمی تواند بدون سبب شرعی حکم محکمه را ، ولو آنکه از جانب خود وی صادر شده باشد ، نادیده بگیرد . برخی گمان برده اندکه در صورت توافق طرفین می توان این تقاضا را پذیرفت با این استدلال که حق ـ صرفاَ ـ از آن محکوم له است ، و وی می تواند از حق خود صرف نظر کند . مرحوم آیت الله حکیم در رد گمان فوق چنین می فرماید : حرمت رد حکم فقیه جامع الشرایط به جهت مراعات حق محکوم نیست ، تا به رضایت و عدم رضایت وی بستگی داشته باشد ، بلکه از آن جهت است که یک حکم شرعی واجب الاتباع است و برهمگان لازم است به آن گردن نهند . و امام مدظله العالی قطعاَ می فرماید : (( لو رفع المتداعیان اختصامهما الی فقیه جامع للشرائط فیظر فی الواقعه و حکم علی موازین القضاء لا یجوزلهما الرفع الی حاکم آخر ، و لیس للحاکم الثانی النظرفیه و نقضه بل لو تراضی الخصمان علی ذلک فالمتجه عدم الجواز ))
  • ۹۰/۱۱/۰۷
  • دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی