مقدمه
بسیارى از مسلمانان، در هنگام قیام نماز، دست راست خود را بر روى دست چپ مىگذارند و معتقدند چنین عملى در نماز مستحب است. از سوى دیگر، عدهاى از مسلمانان این عمل را مکروه و برخى هم حرام دانستهاند.
از آنجا که نماز، مهمترین عبادات اسلامى است که در شبانهروز پنج بار به صورت واجب انجام مىگیرد، بررسى و تحقیق در مورد قبض ضرورى مىنماید. معمولاً فقیهان این بحث را در سنّت نماز مطرح کردهاند.
در مورد قبض چند سؤال وجود دارد که حکم شرعىِ قبض چیست؟ آیا تکفیر در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله هم بوده یا پس از ارتحال آن حضرت پدید آمده است؟ آرا و دیدگاههاى مذاهب اسلامى در این مسأله چیست؟ اختلاف آنان از کجا ناشى شده است؟
1. تاریخچه قبض
در زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، کسى از صحابه و اهلبیت علیهمالسلام در نماز قبض انجام نمىداد و در روایات که صفت نماز پیامبر علىرغم ذکر همه جزئیات از واجبات و مستحبّات، مسأله قبض در آن مطرح نشده است. پس از رحلت آن حضرت، مردم از طرف خلفا امر شدند که در نماز آن را انجام دهند و این کار، نوعى احترام ایرانیان باستان به پادشاهان به شمار مىآمده است. برخى نویسندگان، کیفیت عبادت زردتشتیان را چنین نقل کردهاند که عبادت و نماز آنان این بود که در مقابل خدا مىایستادند و دست بندگى را بر سینهشان مىگذاشتند.[1]
مسلمانان در اثر ارتباطى که به ویژه پس از فتوحات اسلامى با دیگر ملتها برقرار کردند، با آداب و سنن آنان آشنا شدند و در میان آنها، نکات مثبت و منفى وجود داشت. برخى از صحابه از روى اجتهاد و رأى خود این نوع احترام و عمل را وارد نماز کردند.
صاحب جواهر در این زمینه مىگوید:
از عمر حکایت شده که وقتى اسیران ایرانى را پیش او آوردند، به نشانه احترام جلوى او تکفیر (قبض) انجام دادند. او از این عمل پرسید، پاسخ دادند که ما این کار را براى تواضع و خضوع پادشاهان خود انجام مىدهیم، پس عمر این کار (قبض) را در نماز نیکو شمرد.[2]
2. نامهاى این عمل
گذاشتن دست راست بر روى دست چپ در حال قیام نماز، داراى اسامى مختلفى است که عبارت است از: تکتّف، تکفیر، قبض، و به رها بودن دستها در نماز، اسدال، سدل، ارسال و اسبال گفته مىشود.
3. شیوه قبض در نماز
شیوه و کیفیت قبض در نماز هنگام قرائت، میان مذاهب فقهى مورد اختلاف است و برخى دیدگاهها، میان زن و مرد در کیفیت قبض تفاوت قایل شدهاند.
الف) حنفى
حنفیان گفتهاند: کیفیت قبض، به اختلاف نمازگزار تفاوت دارد؛ براى نمازگزار مرد واجب است کف دست راستش را بر روى دست چپ خود قرار دهد، در حالى که انگشت کوچک و ابهام او بر مچ دست (چپ) زیر نافش گذاشته شود؛ ولى نمازگزار زن دو دست خود را بر سینهاش مىچسباند، بىآنکه انگشتان خود را بر مچ بچسباند.
ب) حنبلى
آنان معتقدند مستحب است مرد و زن، کف دست راست خود را بر روى دست چپ قرار داده و دستان را زیر ناف خود بگذارند.
ج) شافعى
از نظر شافعىها، سنّت است که مرد و زن، کف دست راست را بر روى دست چپ زیر سینه و بالاى ناف (نزدیک طرف چپ بدن) قرار دهند، ولى در مورد انگشتان دست راست مخیّر است که آنها را در عرض مفصل چپ باز نماید یا آنکه در هر جهتى که علاقمند است باز کند.
د) مالکى
مالکىها معتقدند: قرار دادن دست راست بر روى دست چپ بالاى ناف و زیر سینه مستحب است، نه سنّت، به شرط آنکه نمازگزار قصد پیروى از پیامبر و فعلش را داشته باشد. در صورتى که چنین قصد کند، مستحب است، ولى در صورتى که قصد او از این کار، تکیه نمودن باشد، به هر کیفیتى که باشد مکروه است. البته در صورتى که چیزى قصد نکند، بلکه دستانش را به شرح بالا قرار بدهد، بدون اینکه قصد پیروى نماید، علىالظاهر چنین کارى مکروه نیست، بلکه مستحب است. تمام این تفصیلات در نماز واجب است، ولى در نماز مستحبى، قبض بدون تفاصیل بالا مستحب است.[3] البته در مدونة الکبرى چنین آمده است که قبض در نماز واجب مکروه است، ولى در نمازهاى مستحبى، هنگامى که قیام طولانى شود، مانعى ندارد.[4]
ه) شیعه
مشهور علماى شیعه، قبض در نماز را به عنوان اینکه جزیى از نماز باشد، حرام مىدانند و سید مرتضى و شیخ طوسى هم ادعاى اجماع بر تحریم آن کردهاند؛ ولى ابن جنید ترک آن را مستحب دانسته و ابى الصلاح حلبى و محقق حلى آن را مکروه دانستهاند.[5]
و) قایلان به ارسال از صحابه، تابعین و فقها
تعدادى از صحابه، تابعین و فقها، قایل به ارسال بودهاند که اسامى آنها بهقرار زیر مىباشد:
1. على بن ابىطالب؛
2. عبداللّه بن زبیر؛
3. حسن بصرى تابعى؛
4. ابن سیرین تابعى؛
5. لیث بن سعد؛
6. مالک بن انس؛
7. ابراهیم نخعى؛
8. محمد بن على (امام باقر علیهالسلام)؛
9. جعفر بن محمد (امام صادق علیهالسلام).[6]
4. حکم قبض
هیچیک از مذاهب اسلامى، تکفیر و قبض را در نماز واجب نمىدانند؛ ولى حنفىها، شافعىها و حنبلیان، آن را در نماز سنّت دانستهاند، البته مالکىها، رها کردن دستان را در نماز واجب، مستحب مىدانند.[7] اما مشهور شیعه امامیه، قبض در نماز را حرام و مبطل نماز مىدانند، ولى ابن جنید ترک آن را مستحب، و حلبى و محقق حلى آن را مکروه دانستهاند.[8]
5. منشأ اختلاف
از بررسى این دیدگاهها معلوم شد که مذاهب فقهى، هم در حکم قبض اختلاف دارند و هم در کیفیت آن. این سؤال در اینجا مطرح مىشود که سبب اختلاف فقهیان در این مسأله کدام است؟
ابن رشد در این خصوص مىنویسد:
سبب و ریشه اختلاف علما در این مسأله، این است که روایات و آثار ثابت و مسلّمى وارد شده که در آنها کیفیت نماز پیامبر صلىاللهعلیهوآله به طور جامع بیان گردیده، ولى در هیچکدام نقل نشده که پیامبر دست راست خود را بر دست چپ خود قرار مىداد، ولى ثابت شده که مردم به چنین کارى امر مىشدند.[9]
6. بررسى دلایل قبض
روش بحث در قبض این است که مدعیانِ جزء بودن، باید اقامه دلیل نمایند، ولى افرادى که قبض را جزء نماز نمىدانند، احتیاج به دلیلآورى ندارند؛ زیرا عبادت توقیفى است اجزا و شرایط آن را شارع معیّن و مشخص مىکند. پس هرگاه دلیلى بر اثبات جزئى وجود نداشته باشد، داخل در بحث اقل و اکثر ارتباطى مىگردد؛ یعنى شک مىشود عبادتى که از طرف شارع وضع شده، اجزائش اقل (بدون قبض) است یا اکثر (با قبض)، و مشهور علماى علم اصول، به برائت از جزء زائد رأى دادهاند. از اینرو، اهلسنّت باید دلایل معتبرى براى جزء بودن آن اقامه نمایند.
الف) قبض در روایات اهلسنّت
عقیدهمندان به سنّت بودن قبض در نماز، به حدود بیست روایت استناد کردهاند. در یک دستهبندى، این روایات به سه دسته تقسیم مىشود:
1. دسته اول، روایاتى است که سنّت بودن قبض را به پیامبر صلىاللهعلیهوآله نسبت مىدهد؛
2. دسته دوم، روایاتى است که این عمل را به حضرت على علیهالسلام نسبت داده است؛
3. دسته سوم، روایاتى است که قبض را به دیگر صحابه منسوب کرده است.
روایات نبوى
این روایات، اغلب بیانگر فعل پیامبر در نماز بوده و تنها در تعداد اندکى، به سخن پیامبر تصریح شده است.
1. روایت صحیح مسلم:
زهیر بن حرب حدثنا عفّان حدثنا همام، حدثنا محمد بن حجاده حدثنى عبدالجبار بن وائل عن علقمة بن وائل و مولى لهم انّهما حدثاه عن ابیه وائل بن حجر انّه رأى النبىّ صلىاللهعلیهوآله رفع یدیه حین دخل فى الصلاة کبّر ـ وصف همام حیال أذنیه ـ ثم التحف بثوبه ثم وضع یده الیمینى على الیسرى فلما اراد ان یرکع اخرج یدیه من الثوب ثم رفعهما ثم کبّر فرکع.[10]
این حدیث، دلالت دارد بر اینکه پیامبر در هنگام خواندن نماز، دست راست خود را بر روى دست چپش قرار داده است و این همان قبض و تکفیرى است که اهلسنّت بدان اعتقاد دارند.
نقد: استدلال به این روایت، از دو جهت مخدوش است:
اولاً: از لحاظ سندى، روایت مرسله است؛ زیرا علقمة بن وائل، راوى حدیث پس از وفات پدرش به دنیا آمده است. بنابراین، او نمىتوانسته از پدرش حدیث نقل کند و حتماً واسطهاى در کار بوده و آن واسطه مشخص نیست. البته برخى از رجالىها معتقدند علقمة بن وائل، فرزند خردسالى بوده که نمىتوانسته معناى افعال پدرش (نماز او) را درک نماید. از سوى دیگر غیر از علقمه، راوى دیگر «مولى لهم» است که مجهول مىباشد. بر این اساس، ابنحجر گفته است: عسکرى از ابن معین حکایت کرده که او گفته است: روایت علقمه بن وائل از پدرش مرسل است.[11]
ثانیاً: این حدیث فعل پیامبر را گزارش مىکند و فعل، لسان ندارد و وجه آن مشخص نیست؛ زیرا از حدیث فهمیده مىشود که پیامبر گوشههاى لباس خود را جمع کرده و بدین وسیله، سینهاش را پوشانده است و دست راست را روى دست چپ قرار داده، ولى آیا انجام چنین کارى در نماز بخاطر سنّت بودن انجام گرفته است، یا بدان جهت است که لباسش پایین نیاید، بلکه به بدنش بچسبد تا از سرما در امان باشد؟ پس چون وجه آن معلوم نیست، نمىتوان به این فعل پیامبر، براى سنّت بودن قبض استدلال نمود.[12]
2. ابو توبه عن الهیثم ـ یعنى ابن حمید ـ عن ثور عن سلیمان بن موسى عن طاووس قال: کان رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله یضع یده الیمنى على یده الیسرى ثم یشدّ بینهما على صدره و هو فى الصلاة.[13] این روایت، دلالت دارد که پیامبر صلىاللهعلیهوآله پیوسته و به طور مستمر در نماز دست راست خود را بر دست چپش مىگذاشت، در حالى که روایت قبلى و برخى روایات دیگر، تنها دلالت داشتند بر اینکه در نماز چنین عملى توسط پیامبر صورت گرفته، ولى دلالتى بر استمرار قبض نداشتند.
نقد: دلالت روایت بر مطلوب اشکال چندانى ندارد، ولى از لحاظ سندى داراى اشکال است. هیثم بن حمید، مورد تضعیف ابوداود ابو مسهّر قرار گرفته و او گفته: از اهل حفظ نبوده و از نقل حدیث او امساک کرده است.[14]
3. حدثنا محمد بن بکّار بن الرّیان، عن هیثم بن بشیر، عن الحجاج بن ابى زینب عن ابى عثمان الهندى عن ابن مسعود انّه کان یصلّى فوضع یده الیسرى على الیمنى فرآه النبىّ فوضع یده الیمنى على الیسرى.[15]
نقد: دلالت این حدیث نیز بر جواز قبض روشن است، جز آنکه دو اشکال سندى دارد: یکى آنکه هیثم بن بشیر را به تدلیس محکوم کردهاند و مىگویند: در آخر عمرش حالاتش تغییر پیدا کرده و یحیى بن معین گفته است: آنچه از او نقل مىشود، قابل درک و اعتبار نیست.[16] دیگر آنکه در سند، حجّاج بن ابى زینب است که ضعیف شمرده شده و در مورد او، عبارات زیر به کار رفته است: ضعیف است، قوى نیست، حافظ نیست.[17]
4. حدثنا قتیبه، حدثنا ابو الاحوص من سماک بن حرب عن قبضیة ابن هُلب عن ابیه قال: کان رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله یؤمنّا فیأخذ شماله بیمینه.[18]
نقد: دلالت این حدیث بر قبض، به معناى گذاشتن دست راست بر روى دست چپ روشن نیست؛ زیرا معلوم نیست آیا مقصود از «گرفتن قسمت چپ توسط راست»، گذاشتن دست راست بر روى دست چپ است، یا مقصود گرفتن قسمت راست لباس و گذاشتن آن بر روى قسمت چپ لباس مىباشد. از نظر سندى هم، قبیصة بن هُلب که همان قبیصه بن یزید طائى است، بنا به تصریح على ابن مداینى و نسایى، مجهول است.[19]
5. اخبرنا ابو نعیم حدثنا زهیر عن ابى اسحق عن عبدالجبار بن وائل عن ابیه قال: رأیت رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله یضع یده الیمینى على الیسرى قریباً من الرُسغ.[20]
نقد: این حدیث دلالت ندارد که این گذاشتن دست راست بر روى دست چپ، حتماً در نماز صورت گرفته باشد و شاید در غیر نماز بوده است؛ در حالى که مدعا، سنّت بودن قبض در نماز است. از نظر سندى هم عبدالعیار، بعد از پدرش وائل متولد شده، پس چگونه مىتواند از روایت نقل کند؛ بنابراین، روایت او مرسله است. ابن حبان در این مورد مىگوید: هر کس گمان کند او از پدرش شنیده است، اشتباه کرده؛ زیرا پدرش پیش از تولد او فوت کرد و مادرش حامله بود.[21] رجالىهاى دیگر اهلسنّت هم مثل ابو حاتم، بخارى، ابن جریر، ابن مدینى و دیگران، در مورد او چنین اظهار نظر کردهاند.
6. حدثنا ابو محمد صاعد ثنا على بن مسلم حدثنا اسماعیل بن ابان الوراّق حدثنى عن ابن ابى لیلى عن القاسم بن عبدالرحمن عن ابیه عن عبداللّه بن مسعود انّ النبى صلىاللهعلیهوآله کان یأخذ شماله بیمینه فى الصلاة.[22]
نقد: این حدیث دلالت دارد که قبض در نماز صورت گرفته، ولى دقیقاً مشخص نکرده آیا این قبض، به وسیله دست بوده یا به وسیله لباس؛ در حالى که مدعا، به سنّت بودن قبض در خصوص دست است. از نظر سندى هم، جوزجانى گفته: حدیث او سست است. ساجى گفته: ثقه نیست، امور مورد انکارى را روایت کرده است... .[23]
7. حدثنا ابن صاعد، حدثنا زیاد بن ایّوب، حدثنا النضر بن اسماعیل عن ابن ابى لیلى عن عطاء عن ابى هریره قال: قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله اُمرنا معاشر الانبیاء... و نضرب بأیماننا على شمائلنا فى الصلاة.[24]
نقد: از نظر دلالى این حدیث با اشکال متنى روبهرو است. مطابق این روایت، تمام پیامبران به قبض امر شده بودند، در حالى که در تاریخ زندگى و کلمات آنها، چنین مسألهاى نقل نشده است و پیروان ادیان دیگر، چنین عملى را از اعمال عبادى خود نمىدانند. به علاوه، در این روایت تعبیر «ضرب» آمده که با تعابیر قبلى متفاوت است؛ زیرا در تعابیر روایات گذشته، وضع یا اخذ و امثال آن بود، ولى در این روایت، ضرب گفته شده است. مفهوم وضع، یعنى گذاشتن چیزى بر چیز دیگر که طبعاً مقدارى مکث در آن وجود دارد؛ ولى در مفهوم ضرب، گذاشتن و نهادن نیست و ضرب با مدعاى اهلسنّت، مبنى بر سنّت بودن قبض همخوانى ندارد. از لحاظ سندى هم، نضر بن اسماعیل که همان ابو مغیره بوده، تضعیف شده است. احمد و نسایى و ابوزرعه، او را قوى نداستهاند و از ابن معین نقل شده که او ضعیف است. ابن حبان هم خطاهاى او را فاحش شمرده و اشتباهت او را زیاد دانسته است... .
روایات منسوب به حضرت على علیهالسلام
در سه روایت، قبض به حضرت على علیهالسلام استناد داده شده است.
1. حدثنا محمد بن محبوب حدثنا حفص بن غیاث عن عبدالرحمن بن اسحق عن زیاد بن زید عن ابى جحیفه انّ علیّاً علیهالسلام قال: السنة وضع الکف على الکف فى الصلاة تحت السرة.[25]
نقد: کیفیت قبض در این روایت، گذاشتن کف بر کف عنوان شده؛ در حالى که این تعبیر، با گذاشتن دست راست بر چپ و بالعکس صدق مىکند. به علاوه، این حدیث با حدیث اربعمأه که در آن، حضرت على علیهالسلام از تکفیر نهى کرده، معارض است.[26] از نظر سندى نیز، زیاد بن زید بین رجالىها شناخته شده نیست و به مجهول بودن او تصریح کردهاند.[27] از سوى دیگر، در سند روایت، عبدالرحمان بن اسحق وجود دارد که همه رجالیان در ضعیف بودن او هم عقیدهاند.
2. حدثنا محمد بن قدامه یعنى ابن أعین، عن أبى بدر عن ابى طالوت عبدالسلام عن ابن جریر الضبى عن ابیه قال: رأیت علیاً یمسک شماله بیمینه على الرسغ فوق السرّة.[28]
نقد: این حدیث، از نظر دلالى اشکال دارد؛ زیرا مشخص نیست که آیا حضرت على علیهالسلاماین کار را در نماز انجام داده یا غیر آن؟ از نظر سندى نیز، ابو طالوت که عبدالسلام هندى باشد، ضعیف شمرده شده است. همچنین ابن حجر به نقل از ذهبى درباره ابن جریر ضبى که همان غزوان بن جریر ضبى است گفته که او شناخته شده نیست.[29]
3. حدثنا محمد بن مخلّد، حدثنا محمد بن اسماعیل الحسانى حدثنا وکیع حدثنا یزید بن زیاد بن ابى الجعد عن عاصم الجحدرى عن عقبة بن ظهیر عن على علیهالسلام «فصّل لربک و انحر» وضع الیمین على الشمال فى الصلاة.[30]
نقد: در سند حدیث، وکیع وجود دارد که مىگویند در پانصد حدیث به خطا رفته است. مروزى گوید: آخر حدیث را از حفظ نقل مىکرد و الفاظ آن را تغییر مىداد؛ گویا حدیث را نقل به معنا مىکرد و البته از اهل زبان هم نبود.[31]
روایات منسوب به سایر صحابه
1. مهمترین روایت مستند قبض، روایت سهل بنسعد است که در صحیح بخارى نقل شده است.
روى البخارى عن ابى حازم عن سهل بن سعد قال: کان الناس یؤمرون ان یضع الرجل الید الیمنى على ذراعه الیسرى فى الصلاة قال ابو حازم: لا اعلمه الاّ ینمى ذلک الى النبىّ صلىاللهعلیهوآله.[32]
نقد: استدلال به حدیث سهل، براى سنّت بودن تکفیر و قبض باطل است؛ زیرا در متن حدیث گفته شده که مردم به چنین عملى امر شدهاند، ولى مشخص نیست که امر کننده چه کسى است. اگر امر کننده پیامبر بود، حتماً براى اعتبار و پذیرش بهتر مردم، مطلب به آن حضرت استناد داده مىشد. از ذیل حدیث هم استفاده مىشود که امر کننده پیامبر نیست؛ زیرا ابو حازم گفته من در مورد حدیث اطلاعى ندارم، ولى قبض به پیامبر نسبت داده شده است. نیز اگر «یُنمى» به صیغه مجهول خوانده شود، در این صورت روایت مرسله خواهد بود، ولى اگر «یَمنى» به صیغه معلوم خوانده شود، حدیث متصل است.
شوکانى در این زمینه مىگوید: برخى حدیث را چنین توجیه کردهاند که این تعبیر، از ظن و گمان ابو حازم ناشى شده است و در صورتى که این عمل از پیامبر ثابت بود، نیازى نبود ابو حازم بگوید: لا اعلمه. در صورتى که امر کننده افرادى مانند حاکمان و امیران باشند، این امر وجه شرعى پیدا نمىکند؛ زیرا با امر و دستور حاکم، عملى جزو عبادات شرعى قرار نمىگیرد.[33]
2. حدثنا نصر بن على اخبرنا ابو احمد عن العلاء بن صالح عن زرعه بن عبدالرحمن قال: سمعت ابن الزبیر یقول: صفّ القدمین و وضع الید على الید من السنة.[34]
نقد: در سند این روایت، علاء بن صالح است که بخارى در مورد او گفته: از او پیروى نمىشود. ابن مدینى هم درباره او گفته است که احادیث مورد انکارى را نقل کرده است.[35] از سوى دیگر، ابن زبیر این عمل را مستند به پیامبر نکرده و این روایت، با روایت دیگرى که از ابن زبیر نقل شده که او در نماز دستانش را باز مىگذاشت، معارض است.
3. حدثنا مسدّد عن عبدالرحمن بن اسحق الکوفى عن سیّار ابى الحکم عن أبى وائل قال: قال ابو هریرة: أخذ الاکف على الاکف فى الصلاة تحت السرة.[36]
نقد: در سند آن، عبدالرحمان بن اسحق کوفى است که رجالیان، او را ضعیف مىدانند. ابن معین مىگوید: او ضعیف است و چیزى به شمار نمىآید. ابن سعد، ابى داود و نسایى هم مىگویند: او ضعیف است.[37]
4. حدثنا عبداللّه بنمحمد بنعبدالعزیز، حدثنا: شجاع ابنمخلد حدثنا هیثم قال منصور حدثنا محمد بنالانصارى عن عائشة قالت: ثلاثة من النبوة... وضع الید الیمنى على الیسرى فى الصلاة.[38]
نقد: در سند این روایت، محمد بن ابان انصارى است که چون واسطه بین او و عایشه زیاد است، نمىتواند به طور مستقیم از او روایت نقل کند؛ پس روایت او مرسله است.[39] از سوى دیگر، در سند هیثم بن منصور قرار دارد که ضعیف است.[40]
نتیجهگیرى
از بررسى روایات اهلسنّت در مورد قبض، معلوم مىشود که روایت معتبرى در خصوص این مسأله وجود ندارد و روایاتى که ذکر شد، یا از لحاظ دلالى و یا سندى مخدوش بوده و دلالتى بر جواز قبض ندارند.
نقد کلى بر تمام روایات گذشته هم این است که نهایت دلالت روایات گذشته ـ بر فرض صحت سند ـ اصل قبض است، ولى کیفیت آن به شکل مرسوم اهلسنّت، از روایات استفاده نمىشود. افزون بر اینکه مفاد آن روایات، اعتبار قبض در تمام نماز است، نه در خصوص قرائت آن و اختصاص قبض به خصوص قرائت نیز، دلیلى ندارد؛ در حالى که مدعاى اهلسنّت، سنّت بودن قبض در حالت قرائت است.
ب) قبض در روایات شیعه
در روایات اهلبیت علیهمالسلام در خصوص قبض، دو نکته مهم بیان شده است: یکى نهى از قبض و تکفیر، و دیگرى اینکه این فعل و عمل زردتشتیان است.
1. حضرت على در حدیث اربعمأه مىفرماید: «لا یجمع المسلم یدیه فى صلاته و هو قائم بین یدى اللّه عزوجل یتشبّه باهل الکفر یعنى المجوس؛[41]
مسلمان نباید دو دستان خود را در نمازش جمع کند؛ زیرا در حالى که در پیشگاه خداوند ایستاده، به اهل کفر (زرتشتیان) شبیه مىشود».
2. امام باقر علیهالسلام مىفرماید: «و علیک بالاقبال على صلاتک... و لا تکفّر فانّما یفعل ذلک المجوس؛[42]
بر تو باد که در نمازت توجه به حضور قلب داشته باشى و تکفیر نکن و همانا این کار را زردتشتیان انجام مىدهند».
3. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «اذا قمت فى صلاتک فاخشع فیها... و لا تکفّر...؛[43]
هرگاه در نمازت قیام نمودى، خشوع داشته باش و تکفیر نکن».
4. امام باقر علیهالسلام مىفرماید: «اذا کنت قائماً فى الصلاة فلا تضع یدک الیمنى على الیسرى و لا الیسرى على الیمنى فان ذلک تکفیر اهل الکتاب ولکن أرسلهما ارسالاً فانه أحرى ان لا یشغل نفسک عن الصلاة؛[44]
هرگاه در نماز قیام نمودى، دست راست را بر روى دست چپ و بالعکس قرار نده؛ زیرا این تکفیر اهل کتاب است. پس دستان خود را رها کن؛ زیرا این کار سزاوارتر است که نفست از نماز روىگردان نشود».
جمعبندى
عمل قبض از نظر شیعه مردود بوده و از آن نهى شده است؛ زیرا این کار، نوعى تشبّه به کفار است و تشبه به کفار هم حرام و موجب بطلان نماز مىباشد. این نهى هم نزد بیشتر فقها، براى تحریم است، نه کراهت؛ و چون نهى بر جزء عبادت خورده موجب فساد عبادت مىشود.
شیخ بهایى در این مورد مىگوید:
تکفیر، یعنى قرار دادن دست راست بر روى دست چپ و این کارى است که اهلسنّت انجام مىدهند و نهى در آن نزد بیشتر فقها براى تحریم است. ولى آیا نماز به واسطه آن باطل مىشود؟ بیشتر علماى ما معتقدند باطل مىشود... .[45]
حدیث صفت نماز پیامبر صلىاللهعلیهوآله
همانطور که پیشتر گذشت، در احادیث متعددى، کیفیت نماز پیامبر با تمام واجبات و مستحبات ذکر شده، ولى تکفیر در میان آنها ذکر نیست. این دسته از روایات نیز، مؤیّد و شاهد مدعاى شیعه است که در ذیل به یکى از آنها اشاره مىشود.
محمد بن عمرو بن عطاء عن ابى حمید الساعدى قال: سمعته و هو فى عشرة من اصحاب النبى، احدهم ابو قتادة بن ربعى یقول: انا اعلملکم بصلاة رسول اللّه قالوا: ما کنت اقدمنا له صحبة و لا اکثرنا له ایتاناً؟ قال بلى، قالوا: فاعرض؟ فقال: کان رسول اللّه اذا قام الى الصلاة اعتدل قائماً و رفع یدیه حتى یحاذى بهما منکبیه، فاذا اراد ان یرکع رفع یدیه حتى یحاذى بهما منکبیه ثم قال: «اللّهاکبر» و رکع ثم اعتدل فلم یصوب رأسه و لم یقنع و وضع یدیه على رکبتیه ثم قال: «سمع اللّه لمن حمده» و رفع یدیه و اعتدل حتى یرجع کل عظم فى موضعه معتدلاً ثم اهوى الى الارض ساجداً ثم قال «اللّهاکبر» ثم جا فى عضدیه عن ابطیه و فتخ اصابع رجلیه ثم ثنى رجلیه الیسرى و قعد علیها ثم اعتدل حتى یرجع کل عظم فى موضعه ثم اهوى ساجداً ثم قال: «اللّهاکبر» ثم ثنى رجله و قعد و اعتدل حتى یرجع کل عظم فى موضعه ثم نهض ثم صنع فى الرکعة الثانیة مثل ذلک حتى اذا قام من السجدتین کبّر و رفع یدیه حتى یحاذى بهما منکبیه کما صنع حین افتتح الصلاة ثم صنع کذلک حتى کانت الرکعة التى تنقضى فیها صلاته اخرّ رجله الیسرى و قعد على شقه متورکاً ثم سلّم. قال ابو عیسى: هذا حدیث حسن صحیح.[46]
در احادیث شیعه هم، ویژگى نماز کامل و جامع پیامبر نقل شده است.[47] در نقل دیگر همه حاضران گفتند این سخن درست است. (فقالوا جمیعاً صدق هکذا کان یصلى رسول اللّه) در این روایت تمام جزئیات بیان شده است، ولى تکفیر و قبض ذکر نشده است و بسیار بعید است که ابو حمید ساعدى و صحابه، قبض را فراموش کرده باشند؛ زیرا حذف آن، نوعى خیانت در نقل به شمار مىآید. مؤیّد دیگر آنکه، کسانى که در آن جمع حاضر بودند و روایات قبض را نقل کردند (مثل ابوهریره)، به ابو حمید ساعدى اعتراض نکردند.[48]
خلاصه
1. بسیارى از مسلمانان در هنگام قیام نماز، دست راست خود را بر روى دست چپ مىگذارند و این عمل را تکفیر یا قبض مىگویند، و با وجودى که در کیفیت آن بین مذاهب فقهى اختلاف است، هیچکدام به وجوب آن فتوا ندادهاند و مشهور علماى شیعى به حرمت قبض قایل شدهاند.
2. بر قایلان به قبض است که دلیل ارایه نمایند؛ زیرا عباداتْ توقیفى بوده و اجزا و شرایط آن، باید از طرف شارع معیّن گردد. پس اگر دلیلى وجود نداشته باشد، جزء استحبابى بودن آن در نماز داخل در بحث اقل و اکثر ارتباطى شده و مشهور علماى اصول، در این زمینه قایل به برائت شدهاند.
3. قایلان به قبض، به حدود بیست روایت متمسک شدهاند که در برخى، عمل قبض به پیامبر صلىاللهعلیهوآله، در بعضى به حضرت على علیهالسلام و در برخى دیگر به دیگر صحابه نسبت داده شده است.
4. عموم روایات مورد استناد ایشان، ضعف سندى و دلالى دارد و آنچه از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهنقل شده، فعل ایشان است و فعل، زبان نداشته و علتش معلوم نیست.
5. نقد کلى به این روایات ـ بر فرض صحت سند ـ این است که نهایت دلالت روایاتْ اصل قبض است، ولى کیفیت آن به شکل مرسوم نزد اهلسنّت، از روایات استفاده نمىشود. افزون بر اینکه مفاد آن روایات، اعتبار قبض در تمام نماز است، نه در خصوص قرائت، و اختصاص قبض به خصوص قرائت نیز شاهدى ندارد.
6. در روایات اهلسنّت و شیعه کیفیت نماز پیامبر صلىاللهعلیهوآله، با تمام واجبات و مستحبات بیان شده و در آنها، ذکرى از قبض به میان نیامده است. روایات شیعه، درباره قبض، دو نکته را متذکر شدهاند:
1. از قبض و تکفیر نهى کردهاند؛
2. این فعل را عمل زردتشتیان مىدانند.
پرسشها
1. تاریخچه تکفیر و اسامى دیگر آن را بیان کنید.
2. حکم و منشأ اختلاف درباره قبض چیست؟
3. مهمترین روایتِ مستند تکفیر را بیان و بررسى کنید.
4. نقد کلى به روایاتى که تکفیر را بیان کردهاند، چیست؟
5. چگونگىِ عمل قبض را در روایات شیعه توضیح دهید.
[1]. آئینه آئین مزدکى، ص 20.
[2]. جواهرالکلام، ج 11، ص 19.
[3]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 251.
[4]. المدونة الکبرى، ج 1، ص 76.
[5]. الحدائق الناظره، ج 9، ص 10.
[6]. المجموع شرح المهذب، ج 3، ص 313.
[7]. الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 251.
[8]. الحدائق الناظره، ج 9، ص 10.
[9]. بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج 1، ص 99.
[10]. صحیح مسلم، ج 1، ص 150؛ سنن الدار قطنى، ج 1، ص 286.
[11]. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 247.
[12]. سبع مسائل فقهیه، ص 51.
[13]. سنن ابو داود، ج 1، ص 201.
[14]. تهذیب التهذیب، ج 11، ص 82.
[15]. سنن ابو داود، ج 1، ص 200.
[16]. میزان الاعتدال، ج 4، ص 307.
[17]. همان، ج 2، ص 177.
[18]. الجامع الصحیح، ج 2، ص 22.
[9]. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 247.
[20]. سنن الدارمى، ج 1، ص 312.
[21]. تهذیب التهذیب، ج 6، ص 96؛ تقریب التهذیب، ص 274.
[22]. سنن دارقطنى، ج 1، ص 283.
[23]. تهذیب التهذیب، ج 10، ص 266.
[24]. سنن دارقطنى، ج 1، ص 284.
[25]. سنن کبرى، ج 2، ص 43؛ سنن ابو داود، ج 1، ص 201.
[26]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 266.
[27]. تقریب التهذیب، ص 159.
[28]. سنن ابوداود، ج 1، ص 201.
[29]. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 67.
[30]. سنن دارقطنى، ج 1، ص 285.
[31]. تهذیب التهذیب، ج 11، ص 114.
[32]. صحیح بخارى، ج 1، ص 135.
[33]. نیل الاوطار، ج 2، ص 187.
[34]. سنن ابى داود، ج 1، ص 201.
[35]. تهذیب التهذیب، ج 8، ص 168.
[36]. سنن ابى داود، ج 1، ص 201.
[37]. تهذیب التهذیب، ج 6، ص 126.
[38]. سنن دارالقطنى، ج 1، ص 284.
[39]. همان.
[40]. تهذیب التهذیب، ج 11، ص 56.
[41]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 266.
[42]. همان.
[43]. بحارالانوار، ج 84، ص 184.
[44]. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 420.
[45]. الحبل المتین، ص 214.
[46]. سنن ترمذى، ج 2، ص 98، باب ما جاء فى وصف الصلاة، ح 304.
[47]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 1، از ابواب افعال الصلاة، ح 1.
[48]. رسالة مختصرة فى السدل، ص 11.
- ۹۰/۰۸/۲۶