دوره پنجم:
در دوره معاصر، مرحوم آیت اللّه بروجردى فقه مقارن را وارد مرحله جدیدى کرد. او معتقد بود که براى دریافت صحیح روایات اهلبیت علیهمالسلام در زمان آنان، باید به فقه و روایات اهلسنّت توجه کافى داشت؛ چرا که در واقع فقه شیعه، ناظر بر فقه اهلسنّت است و آنجا که اهلبیت علیهمالسلامنظر دیگرى غیر از فقه اهلسنّت داشتند، دیدگاه خود را مطرح مىکردند و در غیر این صورت، با آن مخالفتى نداشتند. برخى شاگردان او همین شیوه مقارن را در بررسىهاى فقهى به کار بستند و در هنگام تدریس درس خارج، به اقوال و آراى اهلسنّت مراجعه نمودند. البته در دوران اخیر، گاهى مسایل فقهى که مناقشهبرانگیز و پیوسته مورد انتقاد و بحث اهلسنّت بودند، مورد تدوین قرار مىگرفت. براى مثال، مرحوم شرفالدین موسوى، کتاب مختصرى را در این موضوع تحت عنوان المسائل الفقهیه به نگارش درآورد و از مهمترین مسایل فقهىِ مورد بحث و اختلاف، به شیوه علمى و اجتهادى بحث کرد.
سرانجام آیت اللّه جناتى با نوشتن یک دوره مسایل فقه مقارن به طور استدلالى تحت عنوان دروس فى الفقه المقارن، مباحث تطبیقى را در مباحث فقهى رونق جدیدى بخشید. البته به رغم اهمیت این رشته علمى، هنوز چنین ماده درسى در حوزههاى علمیه جایگاهى پیدا نکرده است و امید مىرود در آینده نزدیک و با بالندگى رشته مذاهب اسلامى، اینگونه علوم تطبیقى، سامان شایستهاى یابد.
9. اصول و روش مقارنه
ورود در هر بحث، مستلزم شناخت صحیح روش و اصول کلى حاکم بر آن مىباشد؛ چرا که هر مسأله علمى، از دو قسمت تشکیل شده است: یکى محتوا و دیگرى روش تحقیق و بررسى آن. هر چند هدف، رسیدن به محتواى گزاره و مسأله علمى است، ولى غفلت از شناخت و به کارگیرى صحیح و منطقى روش، مىتواند نتایج زیانبارى به همراه داشته باشد.
فقه مقارن و علم خلاف هم از این قاعده مستثنى نیست؛ به ویژه آنکه روش تطبیقى و مقایسهاى در سالهاى اخیر، کمتر معمول بوده و به طور طبیعى، ظرافت و دقت بیشترى را مىطلبد. در ذیل، به برخى از این اصول کلى اشاره مىشود.
الف) بىطرفى علمى
کسى که مىخواهد در فقه مقارن به پژوهش بپردازد، باید از هر گونه جهتگیرى پیشینى به مذهب خاصى بپرهیزد و خود را تابع محض حقیقت و دلیل بداند. در صورت داشتن تعصّب و گرایش به مذهب مورد نظر، نمىتوان به حقیقت دست یافت و در مقابل دلیل قوى، خضوع علمى از خود نشان داد.
ب) شناخت منابع و دیدگاههاى معتبر در مذهب
فقیهى که به مذهبى اعتقاد دارد، کمتر با منابع، روشها و افکار مذهب دیگر آشناست. بنابراین، براى بحث تطبیقى، لازم است منابع اصلى و درجه یک و معتبر هر مذهب شناخته شود، تا براى انتخاب قولى که به آن مذهب استناد داده مىشود، جاى هیچگونه تردیدى باقى نماند. توجه به این نکته ضرورى است که گاهى کتابهایى که آرا و دیدگاههاى مذهبى را نقل مىکنند، داراى درجهبندى هستند، از اینرو، رعایت آن درجهبندى لازم مىنماید؛ مثلاً در مذهب حنفى، کتابهاى فقهى به سه درجه تقسیم مىشود: کتابهاى اصول یا ظاهر الروایة؛ کتابهاى نوادر؛ و کتابهاى واقعات و فتاوا.
در نسبت دادن اقوال به مذاهب، باید دقت کرد. گاه در یک مذهب، چند نظر وجود دارد و زمانى دیدگاهى منسوب اکثر است، و دیدگاه دیگر طرفداران کمترى دارد.
برخى از افرادى که از فقه مقارن بحث مىکنند، به محض مطالعه دیدگاه یک مذهب، به اشتباه آن قول را مثلاً به کل اهلسنّت یا شیعه نسبت مىدهند؛ بنابراین، باید در نسبت دادن اقوال و آرا، با احتیاط بیشترى عمل نمود.
ج) آشنایى با مبانى و مقدمات فقه مقارن
فقه مقارن، بر مبانىاى استوار است که شناخت هر یک از آنها، پیش از پرداختن به فقه مقارن ضرورى است. اصول فقه، قواعد تعادل و ترجیح، درایه، مبانى رجالى، معیارهاى جرح و تعدیل حدیث و... هر یک از مذاهب مورد بررسى، لازم و ضرورى است؛ زیرا هر یک از این مذاهب در مباحث یاد شده، مبناى خاصى انتخاب کرده و رأى فقهى خود را بر اساس این مبانى استوار ساخته است.
د) شناخت اصطلاحات و مفاهیم رایج در هر مذهب
هر مذهبى براى به کار بردن برخى مباحث خویش، گاه از اصطلاحات ویژهاى استفاده مىکند. براى مباحث فقه تطبیقى هم، باید از آنها اطلاع عمیق پیدا کرد؛ مثل «شرط الشیخین»، «صاحبین» و... . گاهى برخى اصطلاحات در دو مذهب، دو معناى متفاوت و متناقض مىدهد و آنها که از این دو معنا اطلاع نداشته باشند، در دریافت مطالب به خطا مىافتند.[32]10. کتابشناسى فقه مقارن
در طول تاریخ فقه، کتابهاى ارزشمندى در فقه مقارن تدوین شده که در ذیل اسامى تعدادى از آنها را ذکر مىکنیم:
الف) کتابهاى شیعه در فقه مقارن
1. الاعلام فیما اتفقت علیه الامامیه من الاحکام مما اتفقت العامة على خلافهم فیه، شیخ مفید (م 413)؛
2. الانتصار، على بن الحسین، سید مرتضى علمالهدى، (م 436)؛
3. الخلاف، شیخ طوسى، (م 460)؛
4. تذکرة الفقهاء، حسن بن یوسف بن مطهر حلّى، (م 726)؛
5. منتهى المطلب فى تحقیق المذهب، حسن بن یوسف بن مطهر حلّى، (م 726)؛
6. الفقه على المذاهب الخمسة، محمدجواد مغنیه؛
7. دروس فى الفقه المقارن، محمد ابراهیم جنّاتى (معاصر)؛
8. المسائل الفقهیه، شرفالدین موسوى؛
9. الاعتصام بالکتاب و السنة، جعفر سبحانى (معاصر)؛
10. دراسات فقهیة فى مسایل خلافیه، نجمالدین طبسى (معاصر)؛
11. الفقه على المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت علیهمالسلام، سید محمد غروى و یاسر مازح (معاصر)؛
ب) کتابهاى اهلسنّت در فقه مقارن
1. اختلاف الفقهاء، ابوجعفر محمد بن جریر طبرى (م 310)؛
2. اختلاف الفقهاء، ابوجعفر طحاوى، (م 321)؛
3. التجرید، قدورى حنفى (428)؛
4. تأسیس النظر، ابو زید دبوسى (م 430)؛
5. الخلافیات، بیهقى شافعى (م 458)؛
6. الافصاح عن معانى الصحاح، یحیى بن محمد بن هبیره الدورى (م 560)؛
7. الوسائل فى فروق المسائل، ابن جماعة شافعى (480)؛
8. مختصر الکفایة، عبدرى شافعى (م 493)؛
9. تحفة الفقهاء، علاءالدین سمرقندى (م 539)؛
10. الردّ على سیر الاوزاعى، ابو یوسف (م 182)؛
11. الحجة على اهل المدینه، ابو عبداللّه محمد بن الحسن الشیبانى (189)؛
12. المجموع شرح المهذب، نووى شافعى (م 676)؛
13. حلیة العلماء فى اختلاف الفقهاء، ابوبکر محمد بن احمد شاشى شافعى (م 507)؛
14. الطریقة الرضویه، رضىالدین السرخسى (م 544)؛
15. مختلف الروایة، علاءالدین محمد بن عبدالحمید حنفى (م 554)؛
16. الاشراف على مذاهب الاشراف، ابن هبیرة الحنبلى (م 560 یا 555)؛
17. تقویم النظر، الدهان الشافعى (م 589)؛
18. المنظومة، نسفى حنفى (م 537)؛
19. الذخیرة، احمد بن ادریس قرافى (م 682)؛
20. رحمة الامة فى اختلاف الائمه، ابو عبداللّه محمد بن عبدالرحمن دمشقى شافعى (قرن هشتم)؛
21. البحر الذخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، احمد بن یحیى بن مرتضى (م 840)؛
22. السیل الجرار المتدفق على حدائق الازهار، محمد بنعلى بنمحمد شوکانى (م1250)؛
23. الفقه على المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیرى (م 1360)؛
24. الفقه الاسلامى و أدلته، وهبة الزحیلى (معاصر)؛
25. الفقه المقارن، حسن احمد الخطیب (معاصر)؛
26. اختلاف الفقهاء و القضایا المتعلقه به فى الفقه الاسلامى المقارن، احمد محمد الحصرى (معاصر)؛
27. بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ابن رشد (م 595)؛
28. المحلى، على بن احمد بن حزم (م 456)؛
29. طریقه الخلاف بین الاسلاف، علاءالدین محمد بن عبدالحمید سمرقندى (م 552)؛
30. موسوعة الفقه الاسلامى، مجلس الاعلى.
خلاصه
1. واژههایى چون «علم الخلاف»، «فقه مقارن»، «فقه تطبیقى» و «علم الجدل» را براى معرفى این علم به کار مىبرند.
2. یکى از جامعترین تعاریف اصطلاحى فقه مقارن، عبارت است از: نوع ویژهاى از بررسىهاى فقهى که مراد از آن، علم به احکام شرعى در ابواب مختلف است، از جهت شناخت نظرات ائمه و فقها و مذاهب مورد اتفاق و اختلاف آنان، همراه با بیان دلایل و قواعد اصولى و جهتهاى نظرات آنها، که منشأ اختلاف شده است؛ البته با بیان ادله و مقایسه آنها و انتخاب قولى که به حق نزدیکتر است.
3. چیستى «موضوع فقه مقارن»، بستگى به تعریفى دارد که از موضوع مىکنیم. اگر آنچه آخوند خراسانى در کفایه فرموده بپذیریم، موضوع فقه مقارن، یا «آراى مجتهدان در مسایل فقهى» است و یا «آراى مجتهدان در مسایل فقهى از جهت مقایسه و ترجیح یکى بر دیگرى».
4. در فقه مقارن، آراى مجتهدان مذاهب مختلف جمعآورى و مقایسه مىشود، ولى در فقه مذهبى، دیدگاههاى مجتهدان یک مذهب بهخصوص گردآورى شده و مورد بررسى قرار مىگیرد.
5. برخى از فواید فقه مقارن عبارت است از:
الف) تقریب و نزدیک کردن دیدگاههاى فقه و دین اسلام با دیگر قوانین موضوعه در مسایل فقهى و کم کردن عوامل موجب اختلاف، که مهمترینِ آنها جعل علما به مذاهب دیگر است؛
ب) شناخت نواحى اتفاق و اختلاف میان فقها، و نیز شناخت سرچشمه اختلاف آنها؛
ج) تأثیر مقارنه و مقایسه در پیدایش ملکه فقاهت.
6. یافتن اسباب و علل اختلاف فقها در فتاوا و دیدگاههاى فقهى، سابقه دیرینهاى دارد. نخستین کسى که در خصوص اسباب اختلاف فقهى فقها کتاب نوشت، ابو محمد عبداللّه بن محمد بن السید البطلمیوسى بود.
7. تطور فقه مقارن در اهلسنّت را مىتوان در سه مرحله بیان کرد:
مرحله اول: در ابتداى پیدایش، به عنوان دفاع از مذهب یا مدرسه و مکتب خاصى که فقیه بدان وابسته بود، پدیدار گشت و در آن روزگار، شامل تمامى ابواب فقهى نمىشد.
مرحله دوم: تمامى ابواب فقه را فرا گرفته و دیگر حالت دفاعى نداشت، بلکه منهج و شیوه آنها، گردآورى اقوال و دیدگاهها، بدون جهتگیرى و ترجیح یک قول بود.
مرحله سوم: عمدتاً به ارایه دیدگاههاى یک مکتب اکتفا شد و تنها در برخى موارد، به دلیل ضرورت به اقوال مذاهب دیگر استناد مىشد و در قرن نهم هجرى، فقها بیشتر به موارد اختلافى میان علماى یک مذهب مىپرداختند.
8. تطور فقه مقارن در شیعه را در پنج مرحله مىتوان بیان کرد:
مرحله اول: دیدگاههاى تطبیقى و توجه به افکار مختلف در یک مسأله، یکى از توصیههاى مهم اهلبیت علیهمالسلام به شمار رفته و در زمینه فقه مقارن، احادیثى به صورت تطبیقى نقل شده است.
مرحله دوم: براى نخستینبار، فقه مقارن تحت عنوان الاعلام به دست شیخ مفید نگارش یافت و سپس سید مرتضى با نوشتن الانتصار فقه مقارن را گسترش داده و شیخ طوسى با الخلاف آن را تکامل بخشید.
مرحله سوم: اوج فقه مقارن در شیعه، با نوشتن تذکرة الفقها توسط علامه حلى شروع شد که افزون بر تبیین دیدگاههاى مذاهب و نقد و ترجیح مذهب شیعه، به فروع و احکام جزئىتر نیز اشاره کرد. شهید اول نیز در القواعد و الفوائد قواعد فقهى و اصولى و ادبى را به شیوهاى مقارن بحث نمود.
مرحله چهارم: مرحله رکود فقه مقارن مىباشد. دستکم سه عامل را مىتوان علت این رکود دانست:
1. تحت الشعاع قرار گرفتن فقه خالص شیعى و محور شدن مباحث تطبیقى؛
2. ورود عناصر و مباحثى از مذاهب دیگر به مذهب شیعى؛
3. حملات شدید اخبارىها به شیوه و روش اصولیان شیعه.
مرحله پنجم: در دور معاصر، آیت اللّه بروجردى، فقه مقارن را وارد مرحلهاى جدید کرد. ایشان معتقد بود براى دریافت صحیح روایات اهلبیت علیهمالسلام، باید به فقه و روایات اهلسنّت توجه کافى داشت؛ زیرا فقه شیعه، ناظر به فقه اهلسنّت است.
9. برخى از اصول کلى که براى محقق این علم لازم است عبارتاند از:
1. بىطرفى علمى؛
2. شناخت منابع و دیدگاههاى معتبر در مذهب؛
3. آشنایى با مبانى و مقدمات فقه مقارن؛
4. شناخت اصطلاحات و مفاهیم رایج در هر مذهب.
10. از کتابهایى که در مذهب شیعه درباره فقه مقارن نوشته شده، مىتوان به الخلاف شیخ طوسى، تذکرة الفقها علامه حلى، و الاعتصام بالکتاب و السنة آیت اللّه سبحانى اشاره کرد.
11. کتابهاى... اختلاف الفقهاء طبرى، الخلافیات بیهقى، الذخیره قرافى و حلیة العلماء شاشى از جمله کتابهاى اهلسنّت در این زمینه به شمار مىآید.
[1]. مصباح المنیر، ج 1، ص 179.
[2]. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 157.
[3]. مصباح المنیر، ج 2، ص 500.
[4]. معجم مفردات الفاظ قرآن، صص 416 و 417.
[5]. اساس البلاغة، ص 436.
[6]. معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص 26.
[7]. الاصول العامه للفقه المقارن، ص 13.
[8]. حسن احمد الخطیب، الفقه المقارن، ص 50.
[9]. مقدمة فى دراسة الفقه الاسلامى، ص 236.
[10]. الاصول العامة للفقة المقارن، ص 15.
[11]. مقدمه فى دراسة الفقه الاسلامى، صص 229 و 230.
[12]. الاصول العامة للفقه المقارن، ص 14.
[13]. الفقه المقارن، صص 51 و 52.
[14]. المجموع شرح المهذب، ج 1، ص 5.
[15]. سوره هود، آیه 118 و 119.
[16]. اسباب اختلاف الفقهاء فى الاحکام الشرعیة، ص 8.
[17]. بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج 1، صص 5 و 6.
[18]. الفقه الاسلامى و ادلته، ج 1، صص 69 و 71.
[19]. الفقه المقارن، ص 103.
[20]. همان، ص 124.
[21]. طریقه الخلاف بین الاسلاف، ص 21.
[22]. همان، ص 22.
[23]. ابن خلدون، مقدمه، ص 362.
[24]. تاریخ الفقه و اصوله، ص 125.
[25]. نهجالبلاغه.
[26]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 385.
[27]. تاریخ دمشق، ترجمه امام زینالعابدین على بن الحسین، صص 28 و 29؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 233؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 115.
[28]. فروع کافى، ج 7، صص 28 و 29.
[29]. الکامل فى التاریخ، ج 5، ص 18.
[30]. بحارالانوار، ج 104، ص 117.
[31]. مقدمهاى بر فقه شیعه، ص 54.
[32]. اصول الحدیث، احکامه، صص 66 و 67.
- ۹۰/۰۷/۲۱