وب سایت تخصصی حقوق

پیوندها
  • ۰
  • ۰

اوقات نماز

مقدمه نماز، یکى از مهم‏ترین عبادت‏هاى مسلمانان است و در دین، اهمیت والایى دارد. معراج مؤمن، ستون دین، نور چشم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و...، از ویژگى‏هاى است که در روایات درباره عظمت و منزلت نماز بیان شده است. نماز، از واجباتى است که شرایط و مقدمات خاصى دارد و یکى از آن شرایط، وقت و زمان است. در این درس برآنیم اوقات نمازهاى یومیه را بر اساس مبانى فقه شیعه و اهل‏سنّت (با تأکید بر مذهب حنفى‏ها) بررسى کنیم.   1. وقت نماز ظهر و عصر در مورد وقت نماز ظهر و عصر دو جنبه مورد بررسى قرار مى‏گیرد: یکى از جهت آغاز و دیگرى از جهت پایان.   2. آغاز وقت نماز ظهر و عصر همه فقیهان مسلمان، بر این‏که آغاز وقت نماز ظهر، زوال شمس است، اتفاق‏نظر دارند؛ البته شیعه معتقد است که با زوال خورشید، زمان هر دو نماز داخل مى‏گردد، ولى از لحاظ ترتیب، نماز ظهر بر نماز عصر مقدم است و این وقت، به صورت مشترک تا وقت مخصوص نماز عصر، یعنى چهار رکعت ادامه دارد. الف) آیه شریفه «اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر انّ قرآن الفجر کان مشهوداً»؛[1] «نماز را از زوال خورشید تا نیمه شب، و نیز نماز صبح را به پاى دار؛ زیرا نماز صبح مورد مشاهده (ملائکه شب و صبح) است». مفردات آیه: در لغت، براى دلوک دو معنا شده است: یکى زوال و دیگرى غروب. فخررازى مى‏گوید: اهل لغت و مفسران در معناى دلوک الشمس، در دو قول اختلاف نظر دارند: یکى آن‏که دلوک الشمس به معناى غروب شمس است. این قول از جماعتى از صحابه مثل ابن مسعود و ابن عباس نقل شده است. قول دوم آن‏که دلوک شمس، به معناى زوال آن است... که این قول مورد انتخاب بیشتر صحابه و تابعین مى‏باشد.[2] راغب اصفهانى در مفردات مى‏نویسد: «دلوک الشمس میلها للغروب».[3] غسق: در لغت براى غسق نیز دو معنا شده است: یکى به معناى اول شب و دیگرى شدت ظلمت. ابن منظور در لسان العرب مى‏گوید: غسق اللیل ظلمته و قیل: اول ظلمته و قیل غسقه اذا غاب الشفق و قال الفراء فى قوله تعالى الى غسق اللیل هو اول ظلمته، الا خفش: غسق اللیل ظلمته؛[4] غسق لیل، به معناى تاریکى شب است و گفته شده که غسق، به معناى اول تاریکى است یا هنگامى است که شفق پنهان شود. فراء در معناى غسق لیل گفته که منظور، اول تاریکى شب است؛ ولى اخفش گفته است که غسق لیل، به معناى تاریکى آن باشد. «محمد بن مسلم عن ابى جعفر و ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام فى قوله تعالى «اقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل»قال: جمعت الصلوات کلهن و دلوک الشمس زوالها و غسق اللیل انتصافه... و قرآن الفجر قال: صلوة الصبح».[5] امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در تفسیر آیه «نماز را از زوال تا نیمه شب به پاى دار» فرمودند که همه نمازها در این آیه جمع شده است؛ دلوک شمس به معناى زوال آن است و غسق لیل، به معناى نیمه شب مى‏باشد و مقصود قرآن از فجر، نماز صبح است.   تقریب استدلال حال که دلوک به معناى زوال و غسق به معناى انتصاب لیل شد، و آیه در مقام بیان اوقات پنج نماز یومیه است، «اقم الصلوة...» ابتدا و انتهاى چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بیان مى‏کند، و قرآن الفجر وقت نماز صبح را یادآور شده است. اطلاق ابتدایى آیه، اقتضا مى‏کند که ابتداى وقت این چهار نماز، زوال و انتهاى آن‏ها نصف شب باشد، ولى روایات معتبرى وجود دارد که انتهاى وقت ظهرین را غروب، و انتهاى عشائین را نصب شب را مشخص کرده است و این وقت که شروع آن زوال و انتهاى غروب است، براى ظهر و عصر مشترک مى‏باشد. هم‏چنین وقت مغرب و عشا نیز بین آن‏ها مشترک خواهد بود. فخررازى در تبیین و کیفیت دلالت آیه بر اوقات صلوات مى‏گوید: اعلم انه تتفّرع على هذین القولین بحث شریف فان فسرنا الغسق فظهور اللیل ظلمته کان الغسق عبارة عن اول المغرب و على هذا التقدیر یکون المذکور فى الایة ثلاثة اوقات وقت الزوال و وقت اول المغرب و وقت الفجر و هذا یقتضى ان یکون الزوال وقتاً للظهر و العصر فیکون الوقت مشترکاً بین هاتین الصلاتین و ان یکون اول المغرب وقتاً للمغرب و العشاء فیکون هذا الوقت مشترکاً ایضاً بین هاتین الصلاتین فهذا یقتضى جواز الجمع بین الظهر و العصر و بین المغرب و العشاء مطلقاً الا انه دل الدلیل على ان الجمع فى الحضر من غیر عذر لا یجوز فوجب ان یکون الجمع جائز لعذر السفر و عذر المطر و غیره و اما ان فسرنا الغسق بالظلمة المتراکمة... فوجب جواز اقامة الصلوات کلما قبل غیبوته الشفق الابیض...؛[6] بدان که بر این دو قول، بحث جالبى متفرّع مى‏شود. اگر «غسق» را به آشکار شدن اول تاریکى شب تفسیر کنیم، غسق عبارت است از اول مغرب خواهد شد و در این صورت، در آیه سه وقت ذکر شده است: وقت زوال، وقت ابتداى مغرب و وقت فجر و این نکته مقتضى است که زوال، آغاز وقت ظهر و عصر باشد. بدین ترتیب، وقت میان ظهر و عصر مشترک خواهد بود. همچنین اقتضا دارد که ابتداى مغرب، وقت نماز مغرب و عشا باشد و بر این اساس، آن وقت میان آن دو نماز مشترک خواهد بود و این اقتضا مى‏کند که جمع بین ظهر و عصر و مغرب و عشا، به صورت مطلق جایز باشد، جز آن‏که دلیل قائم شد بر این‏که جمع در حضر بودن عذر و جایز نیست. پس جمع با عذر سفر، باران و غیرش جایز است در صورتى که «غسق» را به تاریکى شدید تفسیر کنیم... اقامه همه نمازها پیش از پنهان شدن شفق سفید، جایز مى‏شود. ب) روایات در روایات معتبرى، مبدأ وقت ظهرین را زوال معیّن نموده و مضمون آن‏ها این است که به محض زوال شمس، وقت ظهر و عصر داخل مى‏گردد. زراره عن ابى جعفر علیه‏السلام قال: اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر و العصر فاذا غابت الشمس دخل الوقتان المغرب و العشاء الاخرة؛[7] هرگاه خورشید زوال پیدا کند، وقت نماز و عصر داخل مى‏شود و هرگاه خورشید غروب نماید، وقت نماز مغرب و عشا داخل مى‏گردد. عبید بن زراره قال: سألت ابا عبداللّه‏ علیه‏السلام عن وقت الظهر و العصر فقال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً الا ان هذه قبل هذه ثم أنت فى وقت منهما جمیعاً حتى تغیب الشمس؛[8] عبید بن زراره مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلامدر مورد وقت نماز ظهر و عصر سؤال نمودم، ایشان فرمودند: هرگاه خورشید زوال نماید، حتماً وقت ظهر و عصر هر دو داخل مى‏گردد، جز آن‏که نماز ظهر پیش از نماز عصر است و تو در وقتِ هر دو هستى تا این‏که خورشید غروب نماید. الصباح بن سیابه عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین؛[9] امام صادق علیه‏السلام فرمودند که هرگاه خورشید زوال نماید، به تحقیق که وقت هر دو نماز (ظهر و عصر) داخل مى‏گردد. انتهاى وقت ظهرین نظر مشهور فقهاى شیعه آن است که وقت نماز ظهر و عصر، از زوال شمس تا غروب آن استمرار دارد و غروب، انتهاى وقت هر دو است. الف) آیه شریفه اطلاق آیه هفدهم سوره اسراء «اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل»اقتضا مى‏کند که وقت نماز ظهرین که با زوال آغاز شده بود، تا نیمه شب استمرار دارد؛ اما روایات معتبرى وجود دارد که از آن‏ها استفاده مى‏شود نهایت وقت نماز ظهرین، غروب شمس است. ب) روایات عن الحلبى فى حدیث قال: سألته عن رجل نسى مالاولى العصر جمیعاً ثم ذکر ذلک عند غروب الشمس فقال: ان کان وقت لا یخاف فوت احداهما فلیصل الظهر ثم یصل العصر و ان هو خاف ان تفوته فلیبدأ بالعصر و لاِئوخرها فتفوته فیکون قد فاتاه جمیعاً ولکن یصلى العصر فیما قد بقى من وقتها ثم لیصلى الاولى بعد ذلک على اثرها؛[10] حلبى مى‏گوید: از او امام صادق علیه‏السلام در مورد شخصى که نماز اولى (ظهر) و عصر را فراموش نموده و پیش از غروب یادش بیفتد، سؤال نمودم، ایشان فرمودند: اگر آن‏چنان وقت باقى مانده که از خواندن هر دو نمى‏ترسد که وقت یک نماز از بین رود، پس ظهر را خوانده و سپس عصر را بخواند، و چنان‏چه مى‏ترسد یکى از نمازها فوت شود، عصر را شروع نماید و نباید آن را به تأخیر بیاندازد تا فوت شود که در این صورت، هر دو را از دست داده؛ ولکن عصر را در مقدار وقت باقى‏مانده خوانده و پس از آن نماز اول را بخواند. حلبى از شاگردان بزرگ امام صادق علیه‏السلام است و هر چند در این روایت مشخص نیست از چه کسى سؤال کرده، ولى با توجه به مقام علمى و جلالت قدر او، بسیار بعید است که او از کسى غیر از امام سؤال نموده باشد. در این حدیث، امام مى‏فرماید چنین شخصى که نماز ظهر و عصر را فراموش کرده، اگر به اندازه‏اى به غروب وقت دارد که مى‏تواند هر دو را پیش از غروب بخواند، باید در ابتدا ظهر و آن‏گاه عصر را بخواند. از این‏جا معلوم مى‏شود که تا پیش از غروب، وقت ظهر و عصر هر دو ادامه دارد. عبید بن زراره عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً الا ان هذه قبل هذه ثم أنت فى وقت منهما جمیعاً حتى تغیب الشمس؛[11] امام صادق علیه‏السلام فرمودند که هرگاه خورشید زوال نماید، حتماً وقت ظهر و عصر هر دو داخل مى‏گردد و جز آن‏که ظهر پیش از عصر است و تو در وقت هر دو هستى تا این‏که خورشید غروب نماید. ج) تعارض روایات مفاد برخى روایات صحیحه آن است که وقت نماز ظهر و عصر، هنگامى آغاز مى‏گردد که سایه به یک قدم یا دو قدم برسد. در برخى روایات هم، ابتداى وقت ظهرین را، رسیدن سایه شاخص به حد دو ذراع یا دو قدم و حتى چهار قدم مشخص کرده است در نتیجه، این دسته از روایات، با روایاتى که مبدأ وقت ظهرین را زوال تعیین نموده، تعارض و تنافى دارد. عن زراره عن ابى جعفر علیه‏السلام قال سألته عن وقت الظهر فقال ذراع من زوال الشمس و وقت العصر ذراعان من وقت الظهر فذاک اربعة اقدام من زوال الشمس... ثم قال: اتدرى لم جعل الذراع و الزراعان؟ قلت لم جعل ذلک؟ قال لمکان النافلة: لک ان تتنفل من زوال الشمس الى ان یمضى ذراع فاذا بلغ فیئک ذراعاً من الزوال بدأت بالفریضة و ترکت النافلة و اذا بلغ فیئک ذراعین بدأت بالفریضة و ترکت النافلة؛[12] زراره گوید که از امام باقر علیه‏السلام در مورد زمان ظهر سؤال نمودم. حضرت فرمود: یک ذراع پس از زوال خورشید، و وقت عصر دو زراع از وقت ظهر است؛ پس این چهار قدم از زوال الشمس شد. آن‏گاه فرمود: مى‏دانى که چرا یک ذراع و دو یک ذراع قرار داده شده است؟ زراره مى‏پرسد: چرا چنین است؟ حضرت مى‏فرماید: به خاطر نافله. تو مى‏توانى از زوال خورشید تا هنگامى که سایه‏ات به یک ذراع برسد، نافله بخوانى و هرگاه سایه‏ات به ذراع از زوال رسید، نماز واجب را شروع کنى و نافله را رها سازى و هرگاه سایه‏ات به دو ذراع رسید، نماز واجب را شروع و نافله را ترک نمایى. د) راه حل به عنوان مقدمه، باید توجه داشت که ذراع و ذراعان، با دو قدم و چهار قدم منطبق است؛ زیرا هر ذراع با دو قدم، و دو ذراع با چهار قدم مساوى خواهد بود. اما راه حل تنافى و تعارض روایات این است که روایاتى که مبدأ وقت ظهرین را زوال بیان کرده، به خاطر موافقت کتاب مقدم است و روایاتى که ابتداى وقت ظهرین را غیر از زوال بیان مى‏کرد، به قرینه برخى روایات، مثل روایت قبلى، مربوط به کسى است که نوافل ظهر را پس از زوال مى‏خواند. آیت اللّه‏ خوئى رحمه‏الله در رفع این تعارض مى‏نویسد: و بما ذکرناه یرتفع التنافى بین الطائفتین بدلالة احداهما على ان وقتى الظهرین بالذات هو الزوال و دلالة الثانیة على ان وقتیهما لمن یصلى النافلة بعد القدم و القدمین او القدمین و اربعة اقدام؛[13] با توضیحات گذشته ما، تنافى میان دو دسته روایات برطرف مى‏گردد، بدین ترتیب که دسته اول دلالت مى‏کند که وقت نماز ظهر و عصر در اصل همان زوال است و دسته دوم روایات دلالت دارد بر این‏که زمان آن دو، براى کسى که نافله مى‏خواند، بعد از یک قدم و دو قدم، و یا دو قدم و چهار قدم است. شیخ طوسى در مورد رفع تنافى میان اخبار بیان مى‏دارند: و اما ما روى من اخبار القدم و القدمین و الذراع و القامة و غیر ذلک فقد بینا الوجه فیها فى الکتابین المقدم ذکرهما و بینا ان ذلک تقدیر للنوافل لا للفریضته فکانهم قالوا: یجوز النوافل ذلک القدر فاذا خرج وجب البدأ بالفرض؛[14] اما آن‏چه از روایات یک قدم و دو قدم و ذراع و قامت (انسان) و غیره نقل شده، ما وجه آن را در دو کتاب خود (تهذیب و استبصار) توضیح دادیم و بیان کردیم که این اندازه براى نمازهاى مستحبى است و نه واجب. گویا آنان گفته‏اند که نمازهاى مستحبى تا آن مقدار جایز است و هرگاه آن مقدار تمام شد، شروع در نماز واجب، واجب مى‏شود.2. مذهب حنفى وقت ظهرین در مذهب حنفى، زوالْ مبدأ وقت نماز ظهر است، ولى در آخر وقت آن، میان ابوحنیفه و صاحبین (ابو یوسف و محمد) اختلاف نظر است. ابو حنیفه، انتهاى وقت آن را، رسیدن سایه شاخص به مثلین مى‏داند، ولى صاحبین انتهاى آن را، بلوغ سایه شاخص به مثل آن مى‏دانند و ابتداى عصر، رسیدن سایه به شاخص به مثل یا مثلین است و انتهاى آن نیز غروب شمس مى‏باشد. مرغینانى (م 593) در الهدایه مى‏نویسد: و اول وقت الظهر اذا زالت الشمس لامامة جبرئیل علیه‏السلام فى الیوم الاول حین زالت الشمس و آخر وقتها عند ابى حنیفه رحمه اللّه‏ اذا صار ظل کل شى‏ء مثلیه سوى فى الزوال و قال: اذا صار الظل مثله و هو روایة عن ابى حنیفه رحمه اللّه‏ و فى الزوال هو الفى الذى یکون للاشیاء وقت الزوال، لهما امامة جبرئیل علیه‏السلام فى الیوم الاول فى هذا الوقت و لابى حنیفة رحمه اللّه‏ قوله علیه الصلاة و السلام «أبردوا بالظهر فان شدة الحر من فیح جهنم» و اشد الحر فى دیارهم فى هذا الوقت و اذا تعارضت الآثار لا ینقضى الوقت بالشک و اول وقت العصر اذا خرج وقت الظهر على قولین و آخر وقتها ما لم تغرب الشمس لقوله علیه‏السلام علیه الصلاة و السلام «من ادرک رکعة من العصر قبل ان تغرب الشمس فقد ادرکها»؛[15] اول زمان نماز ظهر، هنگامى است که خورشید زوال نماید؛ زیرا جبرئیل در روز هنگامى که خورشید زوال نمود، امامت کرد و پایان وقت آن نزد ابو حنیفه، هنگامى است که سایه هر چیز به اندازه دو برابر خود برسد (البته این سایه غیر از سایه زوال باشد) و صاحبین گفته‏اند که آخر آن، هنگامى است که سایه به یک برابر خود برسد و این نیز روایتى از ابوحنیفه است. منظور از سایه زوال، سایه‏اى است که هنگام زوال براى اشیا پدید مى‏آید. دلیل صاحبین، امامت جبرئیل در روز اول در این وقت است، و دلیل ابوحنیفه، فرمایش پیامبر است که فرمود: هنگام ظهر خنک نمایید؛ زیرا گرماى شدید، از شدت جهنم است و گرما در آن وقت در مکان آن‏ها شدید بوده است. هرگاه آثار با یکدیگر تعارض نماید، وقت با شک به پایان نمى‏رسد و ابتداى وقت عصر، هنگامى است وقت ظهر بر طبق هر دو قول خارج شود و آخر زمان آن، هنگامى است که خورشید غروب نماید؛ زیرا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرمود: هر کس یک رکعت از عصر پیش از غروب درک نماید، همه آن را درک نموده است. حدیث امامت جبرئیل این حدیث، مورد استناد بیشتر فقهاى حنفى و حنبلى در مورد اوقات صلوات است و جا دارد که بحث مفصلى در مورد سند و دلالت آن صورت گیرد. این حدیث، از طریق هشت صحابى نقل شده است. زیعلى (م 762) در نصب الرأیه مى‏نویسد: حدیث امامة جبرئیل رواه جماعة من الصحابه: منهم ابن عباس و جابر بن عبداللّه‏ و ابن مسعود و ابو هریره و عمرو بن حزم و ابو سعید الخدرى و انس بن مالک و ابن عمرو. جابر بن عبداللّه‏ الانصارى قال: جاء جبرئیل علیه‏السلام الى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حین زالت الشمس فقال قم یا محمد فصل الظهر فقام فصلى الظهر حین زالت الشمس ثم مکث حتى کان فى الرجل مثله فجاءه فقال قم یا محمد فصلى العصر فقام فصلى العصر مکث حتى غابت الشمس فقال قم فصل المغرب فقام فصلاها حین غالت سواء ثم مکث فقال. فصلى الصبح ثم جاه من الغد حین کان فى الرجل مثله فقال قم یا محمد فصل الظهر فقام فصلى الظهر ثم جاءه حین کان فى الرجل مثلیه فقال قم یا محمد فصل فقام فصلى العصر ثم جاءه المغرب حین غابت الشمس وقتاً واحداً لم یزل حین اسفر جداً فقال قم فصلّ الصبح ثم قال ما بین هذین کله وقت.[16] بررسى سند حدیث امامت جبرئیل با بررسى‏هاى انجام شده، معلوم مى‏شود که حدیث امامت جبرئیل، به رغم استناد فراوان به آن، همه هشت طریق و سندش دچار مشکل است و از این‏رو، قابل استناد فقهى نبوده و ارزش علمى ندارد. ما در این‏جا، به طور خلاصه هر هشت سند آن را نقد مى‏کنیم: 1. اما حدیث ابن عباس فاخرجه ابو داود و الترمذى عن عبدالرحمن بن الحارث بن عیاش ابن ابى ابیعه عن حکیم بن حکیم بن عباد بن ضعیف اخبرنى فافع جبیر بن مطعم عن ابن عباس ان النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قال: امنى جبرئیل عند البیت مرتین... .[17] نقد سندى: درباره وثاقت و عدم وثاقت عبدالرحمان بن الحارث بن عباس، سخنان متناقضى در رجال گفته شده است. زیعلى مى‏نویسد: قال الترمذى حدیث حسن صحیح و راه ابن حبان فى صحیحه و الحاکم فى المستدرک و... عبدالرحمن ابن الحارث هذا تکلم فیه احمد و قال متروک الحدیث و هکذا حکاه ابن الجوزى فى کتاب الضعفاء...؛[18] ترمذى مى‏گوید: این حدیث حسن صحیح است و آن را ابن حبان در صحیحاش و حاکم در مستدرک نقل نموده است. احمد بن حنبل در مورد عبدالرحمان بن حارث سخن گفته: حدیث او متروک است و همچنین ابن‏جوزى او را در کتاب ضعفاء آورده است. ذهبى (م 748) در میزان‏الاعتدال مى‏نویسد: قال: احمد متروک الحدیث و قال ابن نمیر: لا اقدم على ترک حدیثه و قال ابو حاتم: شیخ و قال آخر: صدوق و قال النسائى: لیس بالقوى؛[19] احمد گفته او متروک است و ابن نمیر گوید: من اقدام بر ترک حدیثش نمى‏کنم. ابو حاتم گوید: او شیخ است و بار دیگر گفته: او راستگو است، ولى نسائى گفته که او قوى نیست. 2. اما حدیث جابر فرواه الترمذى و النسائى و اللقسط له من طریق ابن المبارک عن حسین بن على بن الحسین حدثنى وهب بن کیان عن جابر بن عبداللّه‏ قال: جاء جبرئیل الى النبى حین زالت الشمس... .[20] نقد سندى: این حدیث، مرسله است؛ زیرا معلوم نیست که جابر از چه کسى این واقعه را نقل مى‏کند. و قال ابن القطان فى کتابه: هذا الحدیث یجب ان یکون مرسلاً لان جابراً لم یذکر من حدثه بذلک او جابر لم یشاهد ذلک صبیحة الاسراء لما علم انه انصارى انما صحب بالمدینه و لا یلزم ذلک فى حدیث ابى هریره و ابن عباس فانهما رویا امامة جبرئیل من قول النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله؛[21] ابن قطان گوید: این حدیث، حتماً مرسل است؛ زیرا جابر بیان نکرده که چه کسى براى او نقل کرده است و خود جابر آن صحنه را صبح اسراء مشاهده نکرده است؛ زیرا معلوم است که او از انصار است و در مدینه از صحابه شده است، ولى این اشکال در حدیث ابو هریره و ابن عباس پیش نمى‏آید؛ زیرا آن‏ها امامت جبرئیل را از سخن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهنقل نموده‏اند. 3. اما حدیث ابى مسعود فرواه اسحاق بن راهویه فى مسنده حدثنا بشر بن عمر و الزهرانى حدثنى سلمة بن بلال ثنا یحیى بن سعید حدثنى ابوبکر بن عمرو بن حزم عن ابى مسعود الانصارى قال: جاء جبرئیل الى النبى... . نقد سندى: این سند دو اشکال دارد: یکى آن که ابو مسعود انصارى ذکر نکرده است که از چه کسى این واقعه را شنیده، و از این‏رو، حدیث مرسل است، و دیگر آن که ابوبکر از ابى مسعود این حدیث را نشنیده است. بیهقى مى‏گوید: انه منقطع لم یسمع ابوبکر من ابى مسعود انما هو بلاغ بلغه انتهى؛[22] سند این حدیث منقطع است؛ زیرا ابوبکر حدیث را از ابو مسعود نشنیده است، بلکه این حدیث تنها به او رسیده بود و او نیز آن را نقل کرده است. 4. اما حدیث ابو هریره فرواه البزار فى سنده حدثنا ابراهیم بن نصر ثنا ابو نعیم عمر بن عبدالرحمن بن اسید عن محمد بن عمار بن سعد انه سمع ابا هریره یذکر ان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهحدثهم ان جبرئیل علیه‏السلام جاءه فصلى به الصلاة وقتین... . نقد سندى: از ابراهیم بن نصر در کتاب‏هاى رجالى ذکرى به میان نیامده است. هیثمى در مجمع الزوائد مى‏گوید: و شیخ البزار ابراهیم بن نصر لم أجد من ترجمه و بقیة رجاله موثقون؛[23] ابراهیم بن نصر، استاد و شیخ براز است و من کسى را نیافتم که از زندگى او چیزى گفته باشد، ولى دیگر رجال حدیث، مورد توثیق هستند. 5. اما حدیث عمرو بن حزم فرواه عبدالرزاق فى مضنعه أخبرنا معمر عن عبداللّه‏ بن ابى‏بکر بن محمد بن مرو و بن حزم عن ابیه عن جده عمرو بن حزم قال: جاء جبرئیل فصلى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبالناس... .[24] نقد سندى: این حدیث نیز مرسل است؛ زیرا مشخص نیست که عمرو بن حزم از چه کسى این قضیه را نقل کرده است؛ برخلاف روایت ابو هریره که معلوم است او به طور مستقیم از پیامبر حدیث را گزارش مى‏دهد. 6. اما حدیث الخدرى فرواه احمد فى مسنده حدثنا اسحاق بن عیسى ثنا ابن لهیعه ثنا بکیر بن الاشج عن عبدالملک بن سعید بن سوید الساعدى عن ابى سعید الخدرى قال: قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: امنى جبرئیل... . نقد سندى: نام کامل ابن لهیعه، عبداللّه‏ بن لهیعة بن عقبه الحضرى ابو عبدالرحمن است. ذهبى در مورد او مى‏نویسد: ابو عبدالرحمن قاضى مصر و عالمها... قال ابن معین: ضعیف لا یحتج به... معاویه بن صالح سمعت یحیى یقول: ابن لهیعه: ضعیف... قال النسائى: ضعیف...؛[25] ابو عبدالرحمان، قاضى و عالم مصر بوده است. ابن معین گوید: او ضعیف است و به آن احتیاج نمى‏شود. معاویه بن صالح گوید: از یحیى شنیدم که گفت: ابن لهیعه ضعیف است و نسایى نیز او را ضعیف شمرده است. 7. اما حدیث انس فرواه الدار قطنى فى سنة من حدیث قتاده عن انس ان جبرئیل اتى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بمکة حین زالت الشمس... .[26] نقد سندى: در سند این حدیث، محمد بن سعید وجود دارد که وضعیت او در کتاب‏هاى رجالى مجهول است. زیعلى مى‏گوید: قال الدار قطنى و رواه سعید عن قتاده مرسلاً انتهى قال ابن القسطان فى کتابه الوهم و الابهام: هذا حدیث یرویه محمد بن سعید من حدار عن جریر بن حازم عن قتاده عن انس و محمد بن سعید هذا مجهول و امراوى عن محمد بن سعید ابو حمزه ادریس عن یوسف بن نیاق الفراء و لا یعرف للاخر حال انتهى کلامه؛[27] زیعلى گوید: ابن دارقطنى مى‏گوید: این حدیث را سعید از قتاه به صورت مرسل نقل نموده است. ابن قطان در کتاب وهم و ابهام گوید: این حدیث را محمد بن سعید بن جدار از جریر بن حازم از قتاده از انس روایت کرده و محمد بن سعید مجهول است و راوى از محمد بن سعید، ابو حمزه ادریس من یوسف بن نیاق فراء است و براى دیگران حال او شناخته شده نیست. 8. اما حدیث ابن عرم فرواه الدار قطنى أیضاً من حدیث حمید بن الربیع عن محبوب الجهم بن واقد مولى حذیفة من الیمان ثنا عبیداللّه‏ بن عمر بن نافع عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اتانى جبرئیل حین طلع الفجر.[28] نقد سندى: محبوب بن الهجم در کتاب‏هاى رجالى توثیق نشده است. زیعلى مى‏نویسد: و رواه ابن حیان فى کتاب الضعفاء و أعله بمحبوب بن الهم...؛[29] ابن حبان این حدیث را در کتاب ضعفا نقل کرده و آن را به جهت محبوب ابن جهم ضعیف شمرده است. ذهبى در میزان الاعتدال مى‏گوید: محبوب بن الجهم من واقد الکوفى عن عبیداللّه‏ عمر عن نافع بحدیث مواقیت الصلاة اشار الى لینه ابن عدى و ابن حبان؛[30] محبوب بن جهم فى واحد کوفى، از عبید بن عمر از نافع، حدیثى را در مواقیت نماز نقل کرده و ابن عدى و ابن اشاره به نرم بودن آن کرده‏اند. بررسى دلالت حدیث امامت جبرئیل در یک تقسیم‏بندى، سنّت به سنّت قولى و سنّت فعلى تقسیم مى‏شود. دلالت سنّت قولى بر معنا و مقصود روشن است؛ زیرا معیار در برداشت الفاظ، ظهورات عرفى است، ولى سنّت فعلى، چون لیل لبّى است و لفظ ندارد، دلالتش بر معنا، مجهول و مبهم مى‏باشد. از این‏رو، باید در برداشت از افعال، جانب احتیاط را رعایت نمود و به قدر متقین از افعال اکتفا مى‏شود. از سوى دیگر، فعل معصوم در وقت خاص، بر اختصاص آن فعل در آن زمان دلالت نمى‏کند و از اساس بحثى در اصول مطرح است و آن این که آیا در وجوب متابعت نبى، رعایت زمان و مکان فعل خاص لازم است یا نه؟ در این‏جا، چهار نظر است: یکى، عدم اعتبار زمان و مکان در تأسى؛ دوم، اعتبار زمان و مکان؛ سوم، اعتبار زمان و مکان؛ چهارم، اعتبار مکان و نه زمان. قول راجح، نظر اول است در تأسى به نبى، زمان آن فعل لازم نیست، مگر آن‏که دلیل خاصى بر آن دلالت کند.[31] در حدیث جبرئیل، فعل نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است. قدر متقین از فعل آن حضرت ـ به فرض صحت سند آن ـ آن است که حضرت هنگام زوال، نماز ظهر، و هنگامى که سایه به شاخص به اندازه مثل رسید، نماز عصر را خوانده است؛ ولى این‏که منحصراً وقت نماز ظهر زوال است و ادامه پیدا نمى‏کند، یا این‏که منحصراً وقت نماز عصر وقتى است که سایه شاخص به اندازه مثل برسد، فعل حضرت بر آن دلالت ندارد.این فعل حضرت، بر انحصار زمان نماز دلالت نداشته، نهایت دلالت آن این است که نماز ظهر در هنگام زوال، یا نماز عصر به هنگام بلوغ شاخص به اندازه مثل، مشروعیت دارد، اما این‏که غیر آن وقت، نماز ظهر یا عصر خارج وقت و در نتیجه قضاست، حدیث مذکور دلالتى بر آن ندارد. شاهد این عدم اختصاص، آن است که جبرئیل در روز بعد، نماز ظهر را هنگامى که سایه شاخص به اندازه مثل، و نماز عصر را زمانى که سایه شاخص به اندازه مثلین شد، خوانده است. همچنین از این روایت استفاده نمى‏شود که آخر وقت نماز ظهر، زمانى است که سایه به اندازه... برسد؛ کما این‏که امام ابو یوسف و امام شیبانى مى‏خواهند استدلال کنند؛ زیرا تنها حد دلالت فعل آن است که حضرت در روز اول، به تبعیت از جبرئیل، در آن وقت نماز عصر خوانده، ولى این‏که این وقت آخر وقت ظهر است، از این روایت و با توجه به فعل حضرت استنباط نمى‏شود و اثبات این نکته، محتاج آن است که اثبات شود آخر وقت ظهر، اول وقت عصر است و تا وقت نمازى خارج نشده، وقت نماز دیگر داخل نمى‏شود و حدیث امامت جبرئیل، بر چنین مطلبى دلالت ندارد. به علاوه که صدر و ذیل حدیث با یکدیگر تنافى دارد؛ زیرا معلوم نیست که آخر وقت ظهر، مثل است یا مثلین، چون طبق این حدیث، جبرئیل به مدت دو روز آمده و اوقات را به حضرت تعلیم نموده است. اگر صدر روایت درست باشد قول صاحبین تقویت مى‏شود و اگر ذیل روایت را در نظر بگیریم، قول ابو حنیفه موجّه به نظر مى‏رسد.   2. وقت مغرب و عشا الف) مذهب شیعه ابتداى وقت مغرب شیعه معتقد است که با غروب خورشید، وقت مغرب و عشا هر دو داخل مى‏گردد: «اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر و العصر و اذا غابت الشمس دخل الوقتان المغرب العشاء الاخر». شکى نیست که با غروب خورشید، وقت نماز مغرب داخل مى‏گردد و در میان مسلمانان، کسى در این مسأله اختلافى ندارد. هرگاه خورشید زوال نمود، وقت ظهر و عصر داخل مى‏شود و هرگاه غروب نماید، وقت مغرب و عشا داخل مى‏گردد. معناى غروب این که غروب خورشید با چه چیزى تحقق پیدا مى‏کند، مورد اختلاف است. دیدگاه اول آن است که غروب، با پنهان شدن قرص خورشید در زیر افق حاصل مى‏گردد. پس هرگاه قرص خورشید از نظر مردم در شرایط طبیعى مخفى شد، وقت نماز مغرب داخل مى‏گردد. این نظر جمهور اهل‏سنّت، و برخى علماى شیعه مثل سید مرتضى، شیخ طوسى و محقق حلى است. دیدگاه دوم آن است که غروب خورشید، با از بین رفتن حمره شرقیه از بالاى سر به سوى مغرب تحقق مى‏یابد و مجرد استتار قرص کفایت نمى‏کند. محقق کرکى (م 940) مى‏گوید: و اول وقت المغرب غیبوبة الشمس الملمة بذهاب الحمرة المشرقیه هذا هو الاصح و علیه عمل اکثر الاصحاب... و للشیخ قول بان الغروب یتحقّق باستتار القرص لقول الصادق علیه‏السلام وقت المغرب اذا غربت الشمس فغاب قرصها...؛[32] ابتداى وقت نماز مغرب، پنهان شدن خورشید است که به واسطه از بین رفتن سرخى در مشرق مشخص مى‏شود و این قول صحیح‏تر است و بیشتر اصحاب بدان عمل نموده‏اند و... و شیخ قولى دارد مبنى بر این‏که غروب به پنهان شدن قرص خورشید محقق مى‏شود؛ زیرا امام صادق علیه‏السلام فرمود: وقت مغرب، هنگامى است که خورشید غروب نمود و قرص آن مخفى شود. به نظر مى‏رسد قول شیخ صحیح‏تر باشد؛ زیرا مفهوم عرفى از غروب، همان استتار القرص است و روایات معتبرى هم برآن دلالت مى‏کند و این‏که علاوه بر استتار قرص، ذهاب حمره شرقیه هم نیاز است، این امر زائدى است که دلیل مى‏خواهد و روایاتى که ذهاب حمرة شرقیه را لازم مى‏داند، از نظر سندى یا دلالى ضعیف است. برخى روایاتى که قول اولى را تأیید مى‏کند، به قرار ذیل است: روایات عن زراره قال: قال ابو جعفر علیه‏السلام وقت المغرب اذا غاب القرص فان رأیت بعد ذلک و قد صلیت اعدت الصلاة و مضى صومک و تکف عن الطعام ان کنت اصبت منه شیئاً؛[33] زراره گوید امام باقر علیه‏السلام فرمود: زمان نماز مغرب، هنگامى است که قرص خورشید مخفى شود و اگر بعد از آن قرص را دیدى، در حالى که نماز خوانده بودى، نمازت را اعاده مى‏کنى، ولى روزه‏ات را ادامه بده و از غذا دست نگه‏دار (در صورتى که از آن چیزى خورده باشى). جابر عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: سألته عن وقت المغرب قال: ما بین غروب الشمس الى سقوط الشفق؛[34] جابر گوید: از امام صادق علیه‏السلام در مورد وقت مغرب پرسیدم، حضرت فرمود: آن بین غروب خورشید و از بین رفتن شفق است. حضرت در این روایات، دخول وقت نماز مغرب را، به پنهان شدن قرص شمس منوط نموده است و زائد بر آن، امرى را دخیل نمى‏داند. آیت اللّه‏ خوئى رحمه‏الله ضمن انتخاب قول اول، بیان مى‏کند که روایات قول دوم، از لحاظ سندى و دلالى مخدوش است. ایشان مى‏فرماید: ثم ان الاخبار المتقدمه صحیحها و موثقها قد دلتنا على ان وقت صلاة المغرب و الافطار انما هو سقوط القرص من دون حاجة الى التأخیر حتى تذهب الحمرة و هى کما مر اخبار کثیرة بل یمکن دعوى تواترها اجمالاً... و اماما استدل به على ان الغروب یتحقق بتجاوز الحمرة عن قمة الرأس فقد تقدم انّها اما ضعیفة الدلالة او السند على سبیل منع الخلو لاشتمال جملة منها على الضعف من جهتین؛[35] اخبار صحیح و موثق گذشته، ما را بر این مسأله راهنمایى کرد که وقت نماز مغرب و افطار، تنها ساقط شدن قرص خورشیدى است و دیگر نیازى نیست تا از بین رفتن قرمزى تأخیر انداخت و همان‏طور که گذشت، این‏ها روایات فراوانى است، بلکه ممکن است ادعاى تواتر اجمالىِ آن‏ها بشود، اما روایاتى که به آن‏ها استدلال شده مبنى بر این‏که غروب با گذشتن قرمزى از بالاى سر محقق مى‏شود، از لحاظ دلالى و یا از سندى (به طریق منع الخلو) ضعیف است؛ زیرا برخى از آن‏ها از دو طریق ضعیف است. انتهاى وقت مغرب نظر مشهور شیعه آن است که وقت نماز مغرب، تا نصف شب ادامه دارد؛ هر چند به اندازه چهار رکعت مانده به نصف شب، وقت اختصاصى عشاست. البته برخى از فقها، پایان وقت نماز مغرب را غیبوبت شفق مى‏دانند؛ مثل شیخ و ابن براج، و از برخى دیگر نقل شده که انتهاى آن را طلوع فجر مى‏داند. حق با قول مشهور است و دلیل آن: 1. اطلاق آیه هفدهم سوره اسرا «اقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل». همان‏طور که در تفسیر آیه گذشت، منظور از غسق طبق روایات شیعه، نصف اللیل است. بر این اسس، انتهاى وقت نماز مغرب و عشا، نیمه شب خواهد بود. [1]. اسرا: 78.   [2]. لسان العرب، ج 10، ص 69.   [3]. التفسیر الکبیر، ج 22 ـ 21، ص 25.   [4]. لسان العرب، ج 10، ص 69.   [5]. تفسیر نورالثقلین، ج 3، صص 201 و 202.   [6]. همان، ج 8، ص 93.   [7]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 4، از ابواب المواقیت، ص 91، ح 1.   [8]. همان، ص 92، ح 5.   [9]. همان، ص 93، ح 8.   [10]. همان، ج 22، باب 10 از ابواب المواقیت، ص 95.   [11]. همان، ص 95، ح 22.   [12]. همان، ج 4، باب 8 از ابواب المواقیت، ص 103، ح 3.   [13]. التنقیح فى شرح العروة الوثقى، ج 1، صلوة، ص 119.   [14]. الخلاف، ج 1، ص 210.   [15]. الهدایة، ج 1، ص 38.   [16]. السنن الکبرى، ج 1، ص 368.   [17]. نصب الرایه، ج 1، ص 221.   [18]. همان.   [19]. میزان الاعتدال، ج 2، ص 554.   [20]. همان، ص 223.   [21]. همان.   [22]. همان، ص 223.   [23]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 303.   [24]. نصب الرأیه، ج 1، ص 225.   [25]. میزان الاعتدال، ج 1، ص 477.   [26]. نصب الرأیه، ج 1، ص 266.   [27]. همان.   [28]. همان.   [29]. همان.   [30]. میزان الاعتدال، ج 3، ص 441.   [31]. افعال الرسول و دلالت‏ها على الحکام، ج 1، صص 446 و 447.   [32]. جامع المقاصد فى شرح القواعد، ج 2، ص 17.   [33]. وسائل الشیعه، ج 14، باب 16، از ابواب المواقیت، ص 130، ح 17.   [34]. همان، ح 29، ص 133.   [35]. التنقیح فى شرح العروة الوثقى، قسم الصلاة، ج 1، ص 262.   [36]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 14، از ابواب المواقیت، ص 132، ح 24.   [37]. همان، باب 17 از ابواب المواقیت، ص 134، ح 1.   [38]. همان، باب 16 از ابواب المواقیت، ص 127، ح 7.   [39]. الهدایة فى شرح البدایة، ج 1، صص 38 و 39.   [40]. نزهة النظر فى توضیح نخبة الفکر، صص 21 و 23.   [41]. همان.   [42]. نصب الرأیه، ج 1، ص 234.   [43]. اسرا: 18.   [44]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 26 از ابواب المواقیت، ص 151، ح 1.   [45]. الهدایة، ج 1، ص 26.
  • ۹۰/۰۷/۲۰
  • دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی

نظرات (۱)

سلام وبلاگ عالی ای داری . موضوعهایی که انتخاب کردی خیلی خوبن . یکم بیشتر تلاش کنی میتونی از اینی که هست بهتر و پر محتواترش کنی. آفرین برشما دوست گرامی.
مونا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی