مقدمه
نماز، یکى از مهمترین عبادتهاى مسلمانان است و در دین، اهمیت والایى دارد. معراج مؤمن، ستون دین، نور چشم پیامبر صلىاللهعلیهوآله و...، از ویژگىهاى است که در روایات درباره عظمت و منزلت نماز بیان شده است.
نماز، از واجباتى است که شرایط و مقدمات خاصى دارد و یکى از آن شرایط، وقت و زمان است. در این درس برآنیم اوقات نمازهاى یومیه را بر اساس مبانى فقه شیعه و اهلسنّت (با تأکید بر مذهب حنفىها) بررسى کنیم.
1. وقت نماز ظهر و عصر
در مورد وقت نماز ظهر و عصر دو جنبه مورد بررسى قرار مىگیرد: یکى از جهت آغاز و دیگرى از جهت پایان.
2. آغاز وقت نماز ظهر و عصر
همه فقیهان مسلمان، بر اینکه آغاز وقت نماز ظهر، زوال شمس است، اتفاقنظر دارند؛ البته شیعه معتقد است که با زوال خورشید، زمان هر دو نماز داخل مىگردد، ولى از لحاظ ترتیب، نماز ظهر بر نماز عصر مقدم است و این وقت، به صورت مشترک تا وقت مخصوص نماز عصر، یعنى چهار رکعت ادامه دارد.
الف) آیه شریفه
«اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر انّ قرآن الفجر کان مشهوداً»؛[1] «نماز را از زوال خورشید تا نیمه شب، و نیز نماز صبح را به پاى دار؛ زیرا نماز صبح مورد مشاهده (ملائکه شب و صبح) است».
مفردات آیه: در لغت، براى دلوک دو معنا شده است: یکى زوال و دیگرى غروب. فخررازى مىگوید:
اهل لغت و مفسران در معناى دلوک الشمس، در دو قول اختلاف نظر دارند: یکى آنکه دلوک الشمس به معناى غروب شمس است. این قول از جماعتى از صحابه مثل ابن مسعود و ابن عباس نقل شده است. قول دوم آنکه دلوک شمس، به معناى زوال آن است... که این قول مورد انتخاب بیشتر صحابه و تابعین مىباشد.[2]
راغب اصفهانى در مفردات مىنویسد: «دلوک الشمس میلها للغروب».[3]
غسق: در لغت براى غسق نیز دو معنا شده است: یکى به معناى اول شب و دیگرى شدت ظلمت.
ابن منظور در لسان العرب مىگوید:
غسق اللیل ظلمته و قیل: اول ظلمته و قیل غسقه اذا غاب الشفق و قال الفراء فى قوله تعالى الى غسق اللیل هو اول ظلمته، الا خفش: غسق اللیل ظلمته؛[4]
غسق لیل، به معناى تاریکى شب است و گفته شده که غسق، به معناى اول تاریکى است یا هنگامى است که شفق پنهان شود. فراء در معناى غسق لیل گفته که منظور، اول تاریکى شب است؛ ولى اخفش گفته است که غسق لیل، به معناى تاریکى آن باشد.
«محمد بن مسلم عن ابى جعفر و ابى عبداللّه علیهالسلام فى قوله تعالى «اقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل»قال: جمعت الصلوات کلهن و دلوک الشمس زوالها و غسق اللیل انتصافه... و قرآن الفجر قال: صلوة الصبح».[5]
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در تفسیر آیه «نماز را از زوال تا نیمه شب به پاى دار» فرمودند که همه نمازها در این آیه جمع شده است؛ دلوک شمس به معناى زوال آن است و غسق لیل، به معناى نیمه شب مىباشد و مقصود قرآن از فجر، نماز صبح است.
تقریب استدلال
حال که دلوک به معناى زوال و غسق به معناى انتصاب لیل شد، و آیه در مقام بیان اوقات پنج نماز یومیه است، «اقم الصلوة...» ابتدا و انتهاى چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بیان مىکند، و قرآن الفجر وقت نماز صبح را یادآور شده است. اطلاق ابتدایى آیه، اقتضا مىکند که ابتداى وقت این چهار نماز، زوال و انتهاى آنها نصف شب باشد، ولى روایات معتبرى وجود دارد که انتهاى وقت ظهرین را غروب، و انتهاى عشائین را نصب شب را مشخص کرده است و این وقت که شروع آن زوال و انتهاى غروب است، براى ظهر و عصر مشترک مىباشد. همچنین وقت مغرب و عشا نیز بین آنها مشترک خواهد بود.
فخررازى در تبیین و کیفیت دلالت آیه بر اوقات صلوات مىگوید:
اعلم انه تتفّرع على هذین القولین بحث شریف فان فسرنا الغسق فظهور اللیل ظلمته کان الغسق عبارة عن اول المغرب و على هذا التقدیر یکون المذکور فى الایة ثلاثة اوقات وقت الزوال و وقت اول المغرب و وقت الفجر و هذا یقتضى ان یکون الزوال وقتاً للظهر و العصر فیکون الوقت مشترکاً بین هاتین الصلاتین و ان یکون اول المغرب وقتاً للمغرب و العشاء فیکون هذا الوقت مشترکاً ایضاً بین هاتین الصلاتین فهذا یقتضى جواز الجمع بین الظهر و العصر و بین المغرب و العشاء مطلقاً الا انه دل الدلیل على ان الجمع فى الحضر من غیر عذر لا یجوز فوجب ان یکون الجمع جائز لعذر السفر و عذر المطر و غیره و اما ان فسرنا الغسق بالظلمة المتراکمة... فوجب جواز اقامة الصلوات کلما قبل غیبوته الشفق الابیض...؛[6]
بدان که بر این دو قول، بحث جالبى متفرّع مىشود. اگر «غسق» را به آشکار شدن اول تاریکى شب تفسیر کنیم، غسق عبارت است از اول مغرب خواهد شد و در این صورت، در آیه سه وقت ذکر شده است: وقت زوال، وقت ابتداى مغرب و وقت فجر و این نکته مقتضى است که زوال، آغاز وقت ظهر و عصر باشد. بدین ترتیب، وقت میان ظهر و عصر مشترک خواهد بود. همچنین اقتضا دارد که ابتداى مغرب، وقت نماز مغرب و عشا باشد و بر این اساس، آن وقت میان آن دو نماز مشترک خواهد بود و این اقتضا مىکند که جمع بین ظهر و عصر و مغرب و عشا، به صورت مطلق جایز باشد، جز آنکه دلیل قائم شد بر اینکه جمع در حضر بودن عذر و جایز نیست. پس جمع با عذر سفر، باران و غیرش جایز است در صورتى که «غسق» را به تاریکى شدید تفسیر کنیم... اقامه همه نمازها پیش از پنهان شدن شفق سفید، جایز مىشود.
ب) روایات
در روایات معتبرى، مبدأ وقت ظهرین را زوال معیّن نموده و مضمون آنها این است که به محض زوال شمس، وقت ظهر و عصر داخل مىگردد.
زراره عن ابى جعفر علیهالسلام قال: اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر و العصر فاذا غابت الشمس دخل الوقتان المغرب و العشاء الاخرة؛[7]
هرگاه خورشید زوال پیدا کند، وقت نماز و عصر داخل مىشود و هرگاه خورشید غروب نماید، وقت نماز مغرب و عشا داخل مىگردد.
عبید بن زراره قال: سألت ابا عبداللّه علیهالسلام عن وقت الظهر و العصر فقال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً الا ان هذه قبل هذه ثم أنت فى وقت منهما جمیعاً حتى تغیب الشمس؛[8]
عبید بن زراره مىگوید: از امام صادق علیهالسلامدر مورد وقت نماز ظهر و عصر سؤال نمودم، ایشان فرمودند: هرگاه خورشید زوال نماید، حتماً وقت ظهر و عصر هر دو داخل مىگردد، جز آنکه نماز ظهر پیش از نماز عصر است و تو در وقتِ هر دو هستى تا اینکه خورشید غروب نماید.
الصباح بن سیابه عن ابى عبداللّه علیهالسلام قال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین؛[9]
امام صادق علیهالسلام فرمودند که هرگاه خورشید زوال نماید، به تحقیق که وقت هر دو نماز (ظهر و عصر) داخل مىگردد.
انتهاى وقت ظهرین
نظر مشهور فقهاى شیعه آن است که وقت نماز ظهر و عصر، از زوال شمس تا غروب آن استمرار دارد و غروب، انتهاى وقت هر دو است.
الف) آیه شریفه
اطلاق آیه هفدهم سوره اسراء «اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل»اقتضا مىکند که وقت نماز ظهرین که با زوال آغاز شده بود، تا نیمه شب استمرار دارد؛ اما روایات معتبرى وجود دارد که از آنها استفاده مىشود نهایت وقت نماز ظهرین، غروب شمس است.
ب) روایات
عن الحلبى فى حدیث قال: سألته عن رجل نسى مالاولى العصر جمیعاً ثم ذکر ذلک عند غروب الشمس فقال: ان کان وقت لا یخاف فوت احداهما فلیصل الظهر ثم یصل العصر و ان هو خاف ان تفوته فلیبدأ بالعصر و لاِئوخرها فتفوته فیکون قد فاتاه جمیعاً ولکن یصلى العصر فیما قد بقى من وقتها ثم لیصلى الاولى بعد ذلک على اثرها؛[10]
حلبى مىگوید: از او امام صادق علیهالسلام در مورد شخصى که نماز اولى (ظهر) و عصر را فراموش نموده و پیش از غروب یادش بیفتد، سؤال نمودم، ایشان فرمودند: اگر آنچنان وقت باقى مانده که از خواندن هر دو نمىترسد که وقت یک نماز از بین رود، پس ظهر را خوانده و سپس عصر را بخواند، و چنانچه مىترسد یکى از نمازها فوت شود، عصر را شروع نماید و نباید آن را به تأخیر بیاندازد تا فوت شود که در این صورت، هر دو را از دست داده؛ ولکن عصر را در مقدار وقت باقىمانده خوانده و پس از آن نماز اول را بخواند.
حلبى از شاگردان بزرگ امام صادق علیهالسلام است و هر چند در این روایت مشخص نیست از چه کسى سؤال کرده، ولى با توجه به مقام علمى و جلالت قدر او، بسیار بعید است که او از کسى غیر از امام سؤال نموده باشد. در این حدیث، امام مىفرماید چنین شخصى که نماز ظهر و عصر را فراموش کرده، اگر به اندازهاى به غروب وقت دارد که مىتواند هر دو را پیش از غروب بخواند، باید در ابتدا ظهر و آنگاه عصر را بخواند. از اینجا معلوم مىشود که تا پیش از غروب، وقت ظهر و عصر هر دو ادامه دارد.
عبید بن زراره عن ابى عبداللّه علیهالسلام قال: اذا زالت الشمس فقد دخل وقت الظهر و العصر جمیعاً الا ان هذه قبل هذه ثم أنت فى وقت منهما جمیعاً حتى تغیب الشمس؛[11]
امام صادق علیهالسلام فرمودند که هرگاه خورشید زوال نماید، حتماً وقت ظهر و عصر هر دو داخل مىگردد و جز آنکه ظهر پیش از عصر است و تو در وقت هر دو هستى تا اینکه خورشید غروب نماید.
ج) تعارض روایات
مفاد برخى روایات صحیحه آن است که وقت نماز ظهر و عصر، هنگامى آغاز مىگردد که سایه به یک قدم یا دو قدم برسد. در برخى روایات هم، ابتداى وقت ظهرین را، رسیدن سایه شاخص به حد دو ذراع یا دو قدم و حتى چهار قدم مشخص کرده است در نتیجه، این دسته از روایات، با روایاتى که مبدأ وقت ظهرین را زوال تعیین نموده، تعارض و تنافى دارد.
عن زراره عن ابى جعفر علیهالسلام قال سألته عن وقت الظهر فقال ذراع من زوال الشمس و وقت العصر ذراعان من وقت الظهر فذاک اربعة اقدام من زوال الشمس... ثم قال: اتدرى لم جعل الذراع و الزراعان؟ قلت لم جعل ذلک؟ قال لمکان النافلة: لک ان تتنفل من زوال الشمس الى ان یمضى ذراع فاذا بلغ فیئک ذراعاً من الزوال بدأت بالفریضة و ترکت النافلة و اذا بلغ فیئک ذراعین بدأت بالفریضة و ترکت النافلة؛[12]
زراره گوید که از امام باقر علیهالسلام در مورد زمان ظهر سؤال نمودم. حضرت فرمود: یک ذراع پس از زوال خورشید، و وقت عصر دو زراع از وقت ظهر است؛ پس این چهار قدم از زوال الشمس شد. آنگاه فرمود: مىدانى که چرا یک ذراع و دو یک ذراع قرار داده شده است؟ زراره مىپرسد: چرا چنین است؟ حضرت مىفرماید: به خاطر نافله. تو مىتوانى از زوال خورشید تا هنگامى که سایهات به یک ذراع برسد، نافله بخوانى و هرگاه سایهات به ذراع از زوال رسید، نماز واجب را شروع کنى و نافله را رها سازى و هرگاه سایهات به دو ذراع رسید، نماز واجب را شروع و نافله را ترک نمایى.
د) راه حل
به عنوان مقدمه، باید توجه داشت که ذراع و ذراعان، با دو قدم و چهار قدم منطبق است؛ زیرا هر ذراع با دو قدم، و دو ذراع با چهار قدم مساوى خواهد بود.
اما راه حل تنافى و تعارض روایات این است که روایاتى که مبدأ وقت ظهرین را زوال بیان کرده، به خاطر موافقت کتاب مقدم است و روایاتى که ابتداى وقت ظهرین را غیر از زوال بیان مىکرد، به قرینه برخى روایات، مثل روایت قبلى، مربوط به کسى است که نوافل ظهر را پس از زوال مىخواند.
آیت اللّه خوئى رحمهالله در رفع این تعارض مىنویسد:
و بما ذکرناه یرتفع التنافى بین الطائفتین بدلالة احداهما على ان وقتى الظهرین بالذات هو الزوال و دلالة الثانیة على ان وقتیهما لمن یصلى النافلة بعد القدم و القدمین او القدمین و اربعة اقدام؛[13]
با توضیحات گذشته ما، تنافى میان دو دسته روایات برطرف مىگردد، بدین ترتیب که دسته اول دلالت مىکند که وقت نماز ظهر و عصر در اصل همان زوال است و دسته دوم روایات دلالت دارد بر اینکه زمان آن دو، براى کسى که نافله مىخواند، بعد از یک قدم و دو قدم، و یا دو قدم و چهار قدم است.
شیخ طوسى در مورد رفع تنافى میان اخبار بیان مىدارند:
و اما ما روى من اخبار القدم و القدمین و الذراع و القامة و غیر ذلک فقد بینا الوجه فیها فى الکتابین المقدم ذکرهما و بینا ان ذلک تقدیر للنوافل لا للفریضته فکانهم قالوا: یجوز النوافل ذلک القدر فاذا خرج وجب البدأ بالفرض؛[14]
اما آنچه از روایات یک قدم و دو قدم و ذراع و قامت (انسان) و غیره نقل شده، ما وجه آن را در دو کتاب خود (تهذیب و استبصار) توضیح دادیم و بیان کردیم که این اندازه براى نمازهاى مستحبى است و نه واجب. گویا آنان گفتهاند که نمازهاى مستحبى تا آن مقدار جایز است و هرگاه آن مقدار تمام شد، شروع در نماز واجب، واجب مىشود.2. مذهب حنفى
وقت ظهرین
در مذهب حنفى، زوالْ مبدأ وقت نماز ظهر است، ولى در آخر وقت آن، میان ابوحنیفه و صاحبین (ابو یوسف و محمد) اختلاف نظر است. ابو حنیفه، انتهاى وقت آن را، رسیدن سایه شاخص به مثلین مىداند، ولى صاحبین انتهاى آن را، بلوغ سایه شاخص به مثل آن مىدانند و ابتداى عصر، رسیدن سایه به شاخص به مثل یا مثلین است و انتهاى آن نیز غروب شمس مىباشد.
مرغینانى (م 593) در الهدایه مىنویسد:
و اول وقت الظهر اذا زالت الشمس لامامة جبرئیل علیهالسلام فى الیوم الاول حین زالت الشمس و آخر وقتها عند ابى حنیفه رحمه اللّه اذا صار ظل کل شىء مثلیه سوى فى الزوال و قال: اذا صار الظل مثله و هو روایة عن ابى حنیفه رحمه اللّه و فى الزوال هو الفى الذى یکون للاشیاء وقت الزوال، لهما امامة جبرئیل علیهالسلام فى الیوم الاول فى هذا الوقت و لابى حنیفة رحمه اللّه قوله علیه الصلاة و السلام «أبردوا بالظهر فان شدة الحر من فیح جهنم» و اشد الحر فى دیارهم فى هذا الوقت و اذا تعارضت الآثار لا ینقضى الوقت بالشک و اول وقت العصر اذا خرج وقت الظهر على قولین و آخر وقتها ما لم تغرب الشمس لقوله علیهالسلام علیه الصلاة و السلام «من ادرک رکعة من العصر قبل ان تغرب الشمس فقد ادرکها»؛[15]
اول زمان نماز ظهر، هنگامى است که خورشید زوال نماید؛ زیرا جبرئیل در روز هنگامى که خورشید زوال نمود، امامت کرد و پایان وقت آن نزد ابو حنیفه، هنگامى است که سایه هر چیز به اندازه دو برابر خود برسد (البته این سایه غیر از سایه زوال باشد) و صاحبین گفتهاند که آخر آن، هنگامى است که سایه به یک برابر خود برسد و این نیز روایتى از ابوحنیفه است. منظور از سایه زوال، سایهاى است که هنگام زوال براى اشیا پدید مىآید. دلیل صاحبین، امامت جبرئیل در روز اول در این وقت است، و دلیل ابوحنیفه، فرمایش پیامبر است که فرمود: هنگام ظهر خنک نمایید؛ زیرا گرماى شدید، از شدت جهنم است و گرما در آن وقت در مکان آنها شدید بوده است. هرگاه آثار با یکدیگر تعارض نماید، وقت با شک به پایان نمىرسد و ابتداى وقت عصر، هنگامى است وقت ظهر بر طبق هر دو قول خارج شود و آخر زمان آن، هنگامى است که خورشید غروب نماید؛ زیرا پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمود: هر کس یک رکعت از عصر پیش از غروب درک نماید، همه آن را درک نموده است.
حدیث امامت جبرئیل
این حدیث، مورد استناد بیشتر فقهاى حنفى و حنبلى در مورد اوقات صلوات است و جا دارد که بحث مفصلى در مورد سند و دلالت آن صورت گیرد.
این حدیث، از طریق هشت صحابى نقل شده است. زیعلى (م 762) در نصب الرأیه مىنویسد:
حدیث امامة جبرئیل رواه جماعة من الصحابه: منهم ابن عباس و جابر بن عبداللّه و ابن مسعود و ابو هریره و عمرو بن حزم و ابو سعید الخدرى و انس بن مالک و ابن عمرو.
جابر بن عبداللّه الانصارى قال: جاء جبرئیل علیهالسلام الى النبى صلىاللهعلیهوآله حین زالت الشمس فقال قم یا محمد فصل الظهر فقام فصلى الظهر حین زالت الشمس ثم مکث حتى کان فى الرجل مثله فجاءه فقال قم یا محمد فصلى العصر فقام فصلى العصر مکث حتى غابت الشمس فقال قم فصل المغرب فقام فصلاها حین غالت سواء ثم مکث فقال. فصلى الصبح ثم جاه من الغد حین کان فى الرجل مثله فقال قم یا محمد فصل الظهر فقام فصلى الظهر ثم جاءه حین کان فى الرجل مثلیه فقال قم یا محمد فصل فقام فصلى العصر ثم جاءه المغرب حین غابت الشمس وقتاً واحداً لم یزل حین اسفر جداً فقال قم فصلّ الصبح ثم قال ما بین هذین کله وقت.[16]
بررسى سند حدیث امامت جبرئیل
با بررسىهاى انجام شده، معلوم مىشود که حدیث امامت جبرئیل، به رغم استناد فراوان به آن، همه هشت طریق و سندش دچار مشکل است و از اینرو، قابل استناد فقهى نبوده و ارزش علمى ندارد. ما در اینجا، به طور خلاصه هر هشت سند آن را نقد مىکنیم:
1. اما حدیث ابن عباس فاخرجه ابو داود و الترمذى عن عبدالرحمن بن الحارث بن عیاش ابن ابى ابیعه عن حکیم بن حکیم بن عباد بن ضعیف اخبرنى فافع جبیر بن مطعم عن ابن عباس ان النبى صلىاللهعلیهوآله قال: امنى جبرئیل عند البیت مرتین... .[17]
نقد سندى: درباره وثاقت و عدم وثاقت عبدالرحمان بن الحارث بن عباس، سخنان متناقضى در رجال گفته شده است. زیعلى مىنویسد:
قال الترمذى حدیث حسن صحیح و راه ابن حبان فى صحیحه و الحاکم فى المستدرک و... عبدالرحمن ابن الحارث هذا تکلم فیه احمد و قال متروک الحدیث و هکذا حکاه ابن الجوزى فى کتاب الضعفاء...؛[18]
ترمذى مىگوید: این حدیث حسن صحیح است و آن را ابن حبان در صحیحاش و حاکم در مستدرک نقل نموده است. احمد بن حنبل در مورد عبدالرحمان بن حارث سخن گفته: حدیث او متروک است و همچنین ابنجوزى او را در کتاب ضعفاء آورده است.
ذهبى (م 748) در میزانالاعتدال مىنویسد:
قال: احمد متروک الحدیث و قال ابن نمیر: لا اقدم على ترک حدیثه و قال ابو حاتم: شیخ و قال آخر: صدوق و قال النسائى: لیس بالقوى؛[19]
احمد گفته او متروک است و ابن نمیر گوید: من اقدام بر ترک حدیثش نمىکنم. ابو حاتم گوید: او شیخ است و بار دیگر گفته: او راستگو است، ولى نسائى گفته که او قوى نیست.
2. اما حدیث جابر فرواه الترمذى و النسائى و اللقسط له من طریق ابن المبارک عن حسین بن على بن الحسین حدثنى وهب بن کیان عن جابر بن عبداللّه قال: جاء جبرئیل الى النبى حین زالت الشمس... .[20]
نقد سندى: این حدیث، مرسله است؛ زیرا معلوم نیست که جابر از چه کسى این واقعه را نقل مىکند.
و قال ابن القطان فى کتابه: هذا الحدیث یجب ان یکون مرسلاً لان جابراً لم یذکر من حدثه بذلک او جابر لم یشاهد ذلک صبیحة الاسراء لما علم انه انصارى انما صحب بالمدینه و لا یلزم ذلک فى حدیث ابى هریره و ابن عباس فانهما رویا امامة جبرئیل من قول النبى صلىاللهعلیهوآله؛[21]
ابن قطان گوید: این حدیث، حتماً مرسل است؛ زیرا جابر بیان نکرده که چه کسى براى او نقل کرده است و خود جابر آن صحنه را صبح اسراء مشاهده نکرده است؛ زیرا معلوم است که او از انصار است و در مدینه از صحابه شده است، ولى این اشکال در حدیث ابو هریره و ابن عباس پیش نمىآید؛ زیرا آنها امامت جبرئیل را از سخن پیامبر صلىاللهعلیهوآلهنقل نمودهاند.
3. اما حدیث ابى مسعود فرواه اسحاق بن راهویه فى مسنده حدثنا بشر بن عمر و الزهرانى حدثنى سلمة بن بلال ثنا یحیى بن سعید حدثنى ابوبکر بن عمرو بن حزم عن ابى مسعود الانصارى قال: جاء جبرئیل الى النبى... .
نقد سندى: این سند دو اشکال دارد: یکى آن که ابو مسعود انصارى ذکر نکرده است که از چه کسى این واقعه را شنیده، و از اینرو، حدیث مرسل است، و دیگر آن که ابوبکر از ابى مسعود این حدیث را نشنیده است. بیهقى مىگوید:
انه منقطع لم یسمع ابوبکر من ابى مسعود انما هو بلاغ بلغه انتهى؛[22]
سند این حدیث منقطع است؛ زیرا ابوبکر حدیث را از ابو مسعود نشنیده است، بلکه این حدیث تنها به او رسیده بود و او نیز آن را نقل کرده است.
4. اما حدیث ابو هریره فرواه البزار فى سنده حدثنا ابراهیم بن نصر ثنا ابو نعیم عمر بن عبدالرحمن بن اسید عن محمد بن عمار بن سعد انه سمع ابا هریره یذکر ان رسول اللّه صلىاللهعلیهوآلهحدثهم ان جبرئیل علیهالسلام جاءه فصلى به الصلاة وقتین... .
نقد سندى: از ابراهیم بن نصر در کتابهاى رجالى ذکرى به میان نیامده است. هیثمى در مجمع الزوائد مىگوید:
و شیخ البزار ابراهیم بن نصر لم أجد من ترجمه و بقیة رجاله موثقون؛[23]
ابراهیم بن نصر، استاد و شیخ براز است و من کسى را نیافتم که از زندگى او چیزى گفته باشد، ولى دیگر رجال حدیث، مورد توثیق هستند.
5. اما حدیث عمرو بن حزم فرواه عبدالرزاق فى مضنعه أخبرنا معمر عن عبداللّه بن ابىبکر بن محمد بن مرو و بن حزم عن ابیه عن جده عمرو بن حزم قال: جاء جبرئیل فصلى النبى صلىاللهعلیهوآلهبالناس... .[24]
نقد سندى: این حدیث نیز مرسل است؛ زیرا مشخص نیست که عمرو بن حزم از چه کسى این قضیه را نقل کرده است؛ برخلاف روایت ابو هریره که معلوم است او به طور مستقیم از پیامبر حدیث را گزارش مىدهد.
6. اما حدیث الخدرى فرواه احمد فى مسنده حدثنا اسحاق بن عیسى ثنا ابن لهیعه ثنا بکیر بن الاشج عن عبدالملک بن سعید بن سوید الساعدى عن ابى سعید الخدرى قال: قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله: امنى جبرئیل... .
نقد سندى: نام کامل ابن لهیعه، عبداللّه بن لهیعة بن عقبه الحضرى ابو عبدالرحمن است. ذهبى در مورد او مىنویسد:
ابو عبدالرحمن قاضى مصر و عالمها... قال ابن معین: ضعیف لا یحتج به... معاویه بن صالح سمعت یحیى یقول: ابن لهیعه: ضعیف... قال النسائى: ضعیف...؛[25]
ابو عبدالرحمان، قاضى و عالم مصر بوده است. ابن معین گوید: او ضعیف است و به آن احتیاج نمىشود. معاویه بن صالح گوید: از یحیى شنیدم که گفت: ابن لهیعه ضعیف است و نسایى نیز او را ضعیف شمرده است.
7. اما حدیث انس فرواه الدار قطنى فى سنة من حدیث قتاده عن انس ان جبرئیل اتى النبى صلىاللهعلیهوآله بمکة حین زالت الشمس... .[26]
نقد سندى: در سند این حدیث، محمد بن سعید وجود دارد که وضعیت او در کتابهاى رجالى مجهول است. زیعلى مىگوید:
قال الدار قطنى و رواه سعید عن قتاده مرسلاً انتهى قال ابن القسطان فى کتابه الوهم و الابهام: هذا حدیث یرویه محمد بن سعید من حدار عن جریر بن حازم عن قتاده عن انس و محمد بن سعید هذا مجهول و امراوى عن محمد بن سعید ابو حمزه ادریس عن یوسف بن نیاق الفراء و لا یعرف للاخر حال انتهى کلامه؛[27]
زیعلى گوید: ابن دارقطنى مىگوید: این حدیث را سعید از قتاه به صورت مرسل نقل نموده است. ابن قطان در کتاب وهم و ابهام گوید: این حدیث را محمد بن سعید بن جدار از جریر بن حازم از قتاده از انس روایت کرده و محمد بن سعید مجهول است و راوى از محمد بن سعید، ابو حمزه ادریس من یوسف بن نیاق فراء است و براى دیگران حال او شناخته شده نیست.
8. اما حدیث ابن عرم فرواه الدار قطنى أیضاً من حدیث حمید بن الربیع عن محبوب الجهم بن واقد مولى حذیفة من الیمان ثنا عبیداللّه بن عمر بن نافع عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله اتانى جبرئیل حین طلع الفجر.[28]
نقد سندى: محبوب بن الهجم در کتابهاى رجالى توثیق نشده است. زیعلى مىنویسد:
و رواه ابن حیان فى کتاب الضعفاء و أعله بمحبوب بن الهم...؛[29]
ابن حبان این حدیث را در کتاب ضعفا نقل کرده و آن را به جهت محبوب ابن جهم ضعیف شمرده است.
ذهبى در میزان الاعتدال مىگوید:
محبوب بن الجهم من واقد الکوفى عن عبیداللّه عمر عن نافع بحدیث مواقیت الصلاة اشار الى لینه ابن عدى و ابن حبان؛[30]
محبوب بن جهم فى واحد کوفى، از عبید بن عمر از نافع، حدیثى را در مواقیت نماز نقل کرده و ابن عدى و ابن اشاره به نرم بودن آن کردهاند.
بررسى دلالت حدیث امامت جبرئیل
در یک تقسیمبندى، سنّت به سنّت قولى و سنّت فعلى تقسیم مىشود. دلالت سنّت قولى بر معنا و مقصود روشن است؛ زیرا معیار در برداشت الفاظ، ظهورات عرفى است، ولى سنّت فعلى، چون لیل لبّى است و لفظ ندارد، دلالتش بر معنا، مجهول و مبهم مىباشد. از اینرو، باید در برداشت از افعال، جانب احتیاط را رعایت نمود و به قدر متقین از افعال اکتفا مىشود. از سوى دیگر، فعل معصوم در وقت خاص، بر اختصاص آن فعل در آن زمان دلالت نمىکند و از اساس بحثى در اصول مطرح است و آن این که آیا در وجوب متابعت نبى، رعایت زمان و مکان فعل خاص لازم است یا نه؟ در اینجا، چهار نظر است: یکى، عدم اعتبار زمان و مکان در تأسى؛ دوم، اعتبار زمان و مکان؛ سوم، اعتبار زمان و مکان؛ چهارم، اعتبار مکان و نه زمان. قول راجح، نظر اول است در تأسى به نبى، زمان آن فعل لازم نیست، مگر آنکه دلیل خاصى بر آن دلالت کند.[31]
در حدیث جبرئیل، فعل نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است. قدر متقین از فعل آن حضرت ـ به فرض صحت سند آن ـ آن است که حضرت هنگام زوال، نماز ظهر، و هنگامى که سایه به شاخص به اندازه مثل رسید، نماز عصر را خوانده است؛ ولى اینکه منحصراً وقت نماز ظهر زوال است و ادامه پیدا نمىکند، یا اینکه منحصراً وقت نماز عصر وقتى است که سایه شاخص به اندازه مثل برسد، فعل حضرت بر آن دلالت ندارد.این فعل حضرت، بر انحصار زمان نماز دلالت نداشته، نهایت دلالت آن این است که نماز ظهر در هنگام زوال، یا نماز عصر به هنگام بلوغ شاخص به اندازه مثل، مشروعیت دارد، اما اینکه غیر آن وقت، نماز ظهر یا عصر خارج وقت و در نتیجه قضاست، حدیث مذکور دلالتى بر آن ندارد.
شاهد این عدم اختصاص، آن است که جبرئیل در روز بعد، نماز ظهر را هنگامى که سایه شاخص به اندازه مثل، و نماز عصر را زمانى که سایه شاخص به اندازه مثلین شد، خوانده است.
همچنین از این روایت استفاده نمىشود که آخر وقت نماز ظهر، زمانى است که سایه به اندازه... برسد؛ کما اینکه امام ابو یوسف و امام شیبانى مىخواهند استدلال کنند؛ زیرا تنها حد دلالت فعل آن است که حضرت در روز اول، به تبعیت از جبرئیل، در آن وقت نماز عصر خوانده، ولى اینکه این وقت آخر وقت ظهر است، از این روایت و با توجه به فعل حضرت استنباط نمىشود و اثبات این نکته، محتاج آن است که اثبات شود آخر وقت ظهر، اول وقت عصر است و تا وقت نمازى خارج نشده، وقت نماز دیگر داخل نمىشود و حدیث امامت جبرئیل، بر چنین مطلبى دلالت ندارد.
به علاوه که صدر و ذیل حدیث با یکدیگر تنافى دارد؛ زیرا معلوم نیست که آخر وقت ظهر، مثل است یا مثلین، چون طبق این حدیث، جبرئیل به مدت دو روز آمده و اوقات را به حضرت تعلیم نموده است. اگر صدر روایت درست باشد قول صاحبین تقویت مىشود و اگر ذیل روایت را در نظر بگیریم، قول ابو حنیفه موجّه به نظر مىرسد.
2. وقت مغرب و عشا
الف) مذهب شیعه
ابتداى وقت مغرب
شیعه معتقد است که با غروب خورشید، وقت مغرب و عشا هر دو داخل مىگردد: «اذا زالت الشمس دخل الوقتان الظهر و العصر و اذا غابت الشمس دخل الوقتان المغرب العشاء الاخر».
شکى نیست که با غروب خورشید، وقت نماز مغرب داخل مىگردد و در میان مسلمانان، کسى در این مسأله اختلافى ندارد. هرگاه خورشید زوال نمود، وقت ظهر و عصر داخل مىشود و هرگاه غروب نماید، وقت مغرب و عشا داخل مىگردد.
معناى غروب
این که غروب خورشید با چه چیزى تحقق پیدا مىکند، مورد اختلاف است. دیدگاه اول آن است که غروب، با پنهان شدن قرص خورشید در زیر افق حاصل مىگردد. پس هرگاه قرص خورشید از نظر مردم در شرایط طبیعى مخفى شد، وقت نماز مغرب داخل مىگردد. این نظر جمهور اهلسنّت، و برخى علماى شیعه مثل سید مرتضى، شیخ طوسى و محقق حلى است.
دیدگاه دوم آن است که غروب خورشید، با از بین رفتن حمره شرقیه از بالاى سر به سوى مغرب تحقق مىیابد و مجرد استتار قرص کفایت نمىکند.
محقق کرکى (م 940) مىگوید:
و اول وقت المغرب غیبوبة الشمس الملمة بذهاب الحمرة المشرقیه هذا هو الاصح و علیه عمل اکثر الاصحاب... و للشیخ قول بان الغروب یتحقّق باستتار القرص لقول الصادق علیهالسلام وقت المغرب اذا غربت الشمس فغاب قرصها...؛[32]
ابتداى وقت نماز مغرب، پنهان شدن خورشید است که به واسطه از بین رفتن سرخى در مشرق مشخص مىشود و این قول صحیحتر است و بیشتر اصحاب بدان عمل نمودهاند و... و شیخ قولى دارد مبنى بر اینکه غروب به پنهان شدن قرص خورشید محقق مىشود؛ زیرا امام صادق علیهالسلام فرمود: وقت مغرب، هنگامى است که خورشید غروب نمود و قرص آن مخفى شود.
به نظر مىرسد قول شیخ صحیحتر باشد؛ زیرا مفهوم عرفى از غروب، همان استتار القرص است و روایات معتبرى هم برآن دلالت مىکند و اینکه علاوه بر استتار قرص، ذهاب حمره شرقیه هم نیاز است، این امر زائدى است که دلیل مىخواهد و روایاتى که ذهاب حمرة شرقیه را لازم مىداند، از نظر سندى یا دلالى ضعیف است. برخى روایاتى که قول اولى را تأیید مىکند، به قرار ذیل است:
روایات
عن زراره قال: قال ابو جعفر علیهالسلام وقت المغرب اذا غاب القرص فان رأیت بعد ذلک و قد صلیت اعدت الصلاة و مضى صومک و تکف عن الطعام ان کنت اصبت منه شیئاً؛[33]
زراره گوید امام باقر علیهالسلام فرمود: زمان نماز مغرب، هنگامى است که قرص خورشید مخفى شود و اگر بعد از آن قرص را دیدى، در حالى که نماز خوانده بودى، نمازت را اعاده مىکنى، ولى روزهات را ادامه بده و از غذا دست نگهدار (در صورتى که از آن چیزى خورده باشى).
جابر عن ابى عبداللّه علیهالسلام قال: سألته عن وقت المغرب قال: ما بین غروب الشمس الى سقوط الشفق؛[34]
جابر گوید: از امام صادق علیهالسلام در مورد وقت مغرب پرسیدم، حضرت فرمود: آن بین غروب خورشید و از بین رفتن شفق است.
حضرت در این روایات، دخول وقت نماز مغرب را، به پنهان شدن قرص شمس منوط نموده است و زائد بر آن، امرى را دخیل نمىداند.
آیت اللّه خوئى رحمهالله ضمن انتخاب قول اول، بیان مىکند که روایات قول دوم، از لحاظ سندى و دلالى مخدوش است. ایشان مىفرماید:
ثم ان الاخبار المتقدمه صحیحها و موثقها قد دلتنا على ان وقت صلاة المغرب و الافطار انما هو سقوط القرص من دون حاجة الى التأخیر حتى تذهب الحمرة و هى کما مر اخبار کثیرة بل یمکن دعوى تواترها اجمالاً... و اماما استدل به على ان الغروب یتحقق بتجاوز الحمرة عن قمة الرأس فقد تقدم انّها اما ضعیفة الدلالة او السند على سبیل منع الخلو لاشتمال جملة منها على الضعف من جهتین؛[35]
اخبار صحیح و موثق گذشته، ما را بر این مسأله راهنمایى کرد که وقت نماز مغرب و افطار، تنها ساقط شدن قرص خورشیدى است و دیگر نیازى نیست تا از بین رفتن قرمزى تأخیر انداخت و همانطور که گذشت، اینها روایات فراوانى است، بلکه ممکن است ادعاى تواتر اجمالىِ آنها بشود، اما روایاتى که به آنها استدلال شده مبنى بر اینکه غروب با گذشتن قرمزى از بالاى سر محقق مىشود، از لحاظ دلالى و یا از سندى (به طریق منع الخلو) ضعیف است؛ زیرا برخى از آنها از دو طریق ضعیف است.
انتهاى وقت مغرب
نظر مشهور شیعه آن است که وقت نماز مغرب، تا نصف شب ادامه دارد؛ هر چند به اندازه چهار رکعت مانده به نصف شب، وقت اختصاصى عشاست. البته برخى از فقها، پایان وقت نماز مغرب را غیبوبت شفق مىدانند؛ مثل شیخ و ابن براج، و از برخى دیگر نقل شده که انتهاى آن را طلوع فجر مىداند.
حق با قول مشهور است و دلیل آن:
1. اطلاق آیه هفدهم سوره اسرا «اقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل». همانطور که در تفسیر آیه گذشت، منظور از غسق طبق روایات شیعه، نصف اللیل است. بر این اسس، انتهاى وقت نماز مغرب و عشا، نیمه شب خواهد بود.
[1]. اسرا: 78.
[2]. لسان العرب، ج 10، ص 69.
[3]. التفسیر الکبیر، ج 22 ـ 21، ص 25.
[4]. لسان العرب، ج 10، ص 69.
[5]. تفسیر نورالثقلین، ج 3، صص 201 و 202.
[6]. همان، ج 8، ص 93.
[7]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 4، از ابواب المواقیت، ص 91، ح 1.
[8]. همان، ص 92، ح 5.
[9]. همان، ص 93، ح 8.
[10]. همان، ج 22، باب 10 از ابواب المواقیت، ص 95.
[11]. همان، ص 95، ح 22.
[12]. همان، ج 4، باب 8 از ابواب المواقیت، ص 103، ح 3.
[13]. التنقیح فى شرح العروة الوثقى، ج 1، صلوة، ص 119.
[14]. الخلاف، ج 1، ص 210.
[15]. الهدایة، ج 1، ص 38.
[16]. السنن الکبرى، ج 1، ص 368.
[17]. نصب الرایه، ج 1، ص 221.
[18]. همان.
[19]. میزان الاعتدال، ج 2، ص 554.
[20]. همان، ص 223.
[21]. همان.
[22]. همان، ص 223.
[23]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 303.
[24]. نصب الرأیه، ج 1، ص 225.
[25]. میزان الاعتدال، ج 1، ص 477.
[26]. نصب الرأیه، ج 1، ص 266.
[27]. همان.
[28]. همان.
[29]. همان.
[30]. میزان الاعتدال، ج 3، ص 441.
[31]. افعال الرسول و دلالتها على الحکام، ج 1، صص 446 و 447.
[32]. جامع المقاصد فى شرح القواعد، ج 2، ص 17.
[33]. وسائل الشیعه، ج 14، باب 16، از ابواب المواقیت، ص 130، ح 17.
[34]. همان، ح 29، ص 133.
[35]. التنقیح فى شرح العروة الوثقى، قسم الصلاة، ج 1، ص 262.
[36]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 14، از ابواب المواقیت، ص 132، ح 24.
[37]. همان، باب 17 از ابواب المواقیت، ص 134، ح 1.
[38]. همان، باب 16 از ابواب المواقیت، ص 127، ح 7.
[39]. الهدایة فى شرح البدایة، ج 1، صص 38 و 39.
[40]. نزهة النظر فى توضیح نخبة الفکر، صص 21 و 23.
[41]. همان.
[42]. نصب الرأیه، ج 1، ص 234.
[43]. اسرا: 18.
[44]. وسائل الشیعه، ج 4، باب 26 از ابواب المواقیت، ص 151، ح 1.
[45]. الهدایة، ج 1، ص 26.
- ۹۰/۰۷/۲۰
مونا