یکی از سوالاتی که زیاد پرسیده می شود علت اختلاف وضوی شیعه
و سنی چیست .
در این پست به طور مفصل بحث شستن یا مسح پاها را بررسی خواهیم کرد
چون نوشته زیاد بود من کاملش را در ادامه ی مطلب آورده ام .
ولی خلاصه ان این است :مسلمانان از صدر اسلام
تا زمان خلافت عثمان پاهای خود را مسح می کردند و در زمان عثمان بود که دستور داد
به جای مسح پاها از این به بعد آنها را بشورید و در هیچ کتابی نه شیعه و نه سنی
حدیثی یافت نمی شود که پیامبر یا ابوبکر یا عمر پاهای خود را می شستند .
اگر می خواهید به صورت مفصل این بحث را بدانید به ادامه ی مطلب رجوع کنید و ادله ی شیعه و سنی
را ملاحظه کنید و نظر خود را بیان کنید
اختلاف در
وضو
چرا در موضوعی که پیامبر(ص) و صحابه روزی چند بار آن را
تکرار میکردهاند اختلاف هست؟ موضوعی که این همه مورد تأکید رسول خدا(ص) بوده، تا
به جایی که شرط صحت نماز قرار گرفته است صحیح مسلم، ج 1، ص 204، باب2.
بیتردید در صدر اسلام هیچگونه اختلافی در مسئله وضو
نبوده است و اگر چنین میبود، در تاریخ به آن اشاره میشد. بدین دلیل که شخص شارع
مقدّس نزد آنان حاضر بود و هرگونه اختلاف را زائل میکرد.
هم چنین با مراجعه به تاریخ، اثری از
اختلاف بین مسلمین در عصر خلیفه اول و دوّم در امر وضو نمیبینم، مگر در یک فرع
جزئی که مسح بر خفین است.) . درالمنثور، ج 2، ص 263(. اختلاف در وضو، از زمان
«عثمان بن عفان» شروع شده است.
متقی هندی در کنز العمال از ابی مالک دمشقی نقل میکند:
اختلاف در وضو از زمان خلافت عثمان شروع شد. کنزالعمال، ج 9، ص 443، ح 26890.
بخاری و مسلم با سند خود از حمران
نقل میکنند: عثمان بن عفان آبی خواست تا وضو بگیرد، آنگاه دست راستش را تا آرنج
سه بار شست، سپس دست چپ خود را نیز چنین کرد؛ آنگاه سر خود را مسح کرده و پای راست
و چپ خود را با برآمدگیها هر کدام سه بار شست، سپس گفت: رسول خدا(ص) را دیدم که
اینگونه وضو میگرفت صحیح بخاری، ج 1، ص 52؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 204، ح
3.
عثمان با وجود آن که قلیل الروایه بوده و مجموع احادیثش
146 حدیث است، در این موضوع حدود بیست روایت از او نقل شده که بیشترین روایات در
این باب است و این مسئله انسان را به تفکر واداشته که مبدع و مروّج شستن پا در وضو
عثمان بوده است.این میتواند دلایلی داشته باشد، عثمان برای خود اهلیّت تشریع
قائل بود، خصوصاً با دور شدن از صحابه و همکاری نکردن آنان با خلیفه فاصله زیادی
بین او و صحابه افتاد که این منجر به دوری او از احکام واقعی شد.
از همین رو مشاهده میکنیم که
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) در زمان خلافتش عملاً با این بدعت به مخالفت
برخاست، و در مسجد از قنبر کوزه آبی برای وضو طلبید و دو کف دست و صورت و دو دستش
را از آرنج شست؛ آن گاه سر را یک بار مسح کرده و هر دو پایش را تا برآمدگی پاها مسح
کرد و سپس فرمود: «ای کسی که از وضوی رسول خدا سؤال کردی، حضرت این گونه وضو
میگرفت.» مسند احمد، ج 1، ص 108.
بخاری به سند خود از أمّ الدرداء نقل میکند: ابوالدرداء
غضبناک بر من وارد شد، به او گفتم: چه چیزی تو را خشمگین کرده است؟ گفت: به خدا
سوگند! از امر محمّد در آنان چیزی نمیشناسم، مگر آن که میبینم نماز میخوانند
صحیح بخاری، ج 1، ص 166.
شافعی از وهب بن کیسان نقل میکند که «ابن الزبیر» قبل از
خطبه شروع به نماز کرد و فرمود: تمام سنّتهای رسول خدا تغییر یافت، حتی نماز
الاّم، ج 1، ص 208.
دلیل امامیه بر وجوب مسح
پاها
1ـ قرآن
کریم
خداوند متعال میفرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا
إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی
الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ) مائده
(5)، آیه 6.«ای مؤمنان! هرگاه قصد نماز نمودید صورتهایتان و نیز دستها را تا آرنج
بشویید. و سرها و پاهایتان را تا برآمدگی آن دو مسح نمایید».
شاهد در آیه کلمه «أرجلکم» است که به
جهت نزدیکیاش با «رؤسکم» عطف بر آن شده و «با» نیز بر او داخل میشود و در این
صورت عامل هر دو «وامسحوا» است. در نتیجه باید پاها مسح شود، همانند سر.
ولی اهل سنت «أرجلکم» را به نصب خوانده و آن را عطف بر
«وجوهکم» منصوب به «اغسلوا» میدانند، لذا به وجوب شستن پاها حکم میکنند. ولی این
عقیده به دلایل زیر خالی از اشکال نیست:
اوّلاً: قرائت به نصب در «أرجلکم» از
قرائت به جرّ بیشتر نیست، زیرا ابن کثیر، ابا عمرو، ابابکر و حمزه از عاصم «أرجلکم»
را به جرّ قرائت کردهاند الکشف عن وجوه القرائات، ج 1، ص 406.
ثانیاً: نحویان میگویند: حق معطوف آن است که به
نزدیکترین کلمه عطف شود و نزدیکترین کلمه «رؤوسکم» مجرور است.
ثالثاً: بنا بر قرائت نصب نیز
میتوانیم وجوب مسح را استفاده نماییم، زیرا «برؤوسکم» محلاً منصوب است به «امسحوا»
و با عطف بر محلّ میتوان «أرجلکم» را به نصب قرائت کرد و در عین حال حکم به مسح
نمود.
از طرفی دیگر، عطف کلمه «أرجلکم» بنابر قرائت به نصب، به
«أیدیکم» از جهاتی مشکل دارد که از آن جمله است:
الف) لازم میآید که بین معطوف و معطوف علیه با جملهای
اجنبی فاصله ایجاد شود که این امر در باب عطف جایز نیست؛
ب) لازم میآید که قبل از استیفای
غرض از جمله و تمام شدن مفاد آن به جملهای دیگر منتقل شود که هیچ ارتباطی با آن
نداشته باشد؛
ج) این احتمال مخالف با فصاحت قرآن
است.
اگر کسی اشکال کند که قرائت به جرّ «أرجلکم» به جهت
نزدیکی با مجرور است که در اصطلاح به آن عطف بالجوار میگویند، نه عطف. در جواب
میگوییم: این احتمال از جهاتی مردود است:
1ـ کسر به جهت نزدیکی با مجرور قبیح و تنها هنگام ضرورت
شعری جایز است؛
2ـ کسر بر جوار هنگامی صحیح است که انسان را به اشتباه
نیندازد، در حالی که در این آیه اگر کسر از این باب باشد انسان اشتباه کرده و گمان
میکند که به جهت عطف است.نتیجه این که: آیه صریح است در مسحی که امامیه به آن
قائلند.
جالب توجّه آن که برخی از علمای اهل سنت تصریح نمودهاند
بر این که آیه ظهور در مسح پاها دارد نه شستن، ولی به جهت وجود روایات غسلیّه و
ترجیح آنها بر ظاهر کتاب، روایات را بر آیه مقدّم داشتهاند که از آن جمله: ابن حزم
. المحلّی، ج 2، ص 56. فخر رازی التفسیر الکبیر، ج 11، ص 161.را میتوان نام
برد
2ـ
روایات
با مراجعه به روایات فریقین به وجود روایات فراوانی پی
میبریم که تصریح در مسح هر دو پا دارد که تعداد زیادی از آنها صحیح السند است:
الف) روایات اهل سنت
1ـ حمیدی به سند خود از ابن عبد خیر
نقل میکند: علی بن ابی طالب(ع) را دیدم که روی هر دو پایش را مسح نمود... مسند
الحمیدی، ج 1، ص 26، ح 47.
2ـ عبدالله بن احمد بن حنبل با سند خود از ابن عبد خیر
نقل میکند: دیدم علی(ع) را که وضو گرفت و سپس روی دو پای خود را مسح نمود مسند
احمد، ج 1، ص 124.
سند این دو حدیث طبق نظر رجالیین اهل سنت صحیح است که ما
به دلیل طولانی نشدن بحث؛ به آن نمیپردازیم.
3ـ هم چنین به سند دیگری از علی(ع)
نقل کرده که فرمود: «من باطن هر دو پا را سزاوارتر به مسح از ظاهر آن دو میدانستم
تا این که رسول خدا را دیدم که ظاهر آن دو را مسح مینمود.» . مسند احمد، ص114
حضرت در این حدیث گویا به این نکته
اشاره دارند که اگر بنا بر قیاس و حکم به رأی باشد، باید کف پاها مسح شود، ولی
انسان باید متعبد بوده و گوش به فرمان صاحب شریعت باشد.
4ـ ابوداود به سند خود از نزال بن سبره نقل میکند که
گفت: علیّ(ع) نماز ظهر را در «رحبه» خواند، آنگاه مشغول برآوردن حوائج مردم شد تا
وقت عصر شد. کوزهای از آب بر او حاضر کردند، مشتی از آب برداشته و صورت و دو دستش
را شست، سپس سر و پایش را مسح کرد... آنگاه فرمود: دیدم که رسول خدا(ص) این گونه
وضو گرفت و این وضوی کسی است که در دین بدعت وارد نکرده است مسند ابی داود طیالسی،
ص 22، ح 148.
به همین مضمون نیز، از عبدالله بن احمد بن حنبل و نسائی
نقل شده است مسند احمد، ج 1، ص 159؛ سنن النسائی، ج 1، ص 84.
5ـ تمیم مازنی نقل میکند: رسول خدا(ص) را دیدم که وضو
گرفت و هر دو پای خود را مسح کرد کنزالعمال، ج 9، ص 429، ح 26822؛ الاصابة، ج 1،
ص187.
اینها برخی از روایات صحیح السند است که ذکر شد و در جای
خود بیش از پنجاه روایت از پیامبر(ص) آوردهایم که دلالت بر وجوب مسح هر دو پا در
وضو دارد.صحابه و قول به مسح
صحابه نیز معتقد به مسح پا
در وضو بودهاند:
1ـ عبدالله بن احمد بن حنبل به سند خود از سفیان نقل
میکند: علی(ع) را دیدم که وضو گرفت و روی هر دو پای خود را مسح نمود مسند احمد،
حدیث 1018.
2ـ طبری به سند خود از ابن عباس نقل میکند: وضو عبارت
است از دو شستن و دو مسح کردن ( جامع البیان، ج 6، ص 82.
3ـ طحاوی به سند خود از نافع نقل میکند: عبدالله بن عمر
هنگام وضو هرگاه نعلینش در پاهایش بود ظاهر پاهایش را مسح میکرد و میفرمود:
پیامبر(ص) این چنین میکرد شرح معانی الآثار، ج 1، ص 35.
4ـ بیهقی به سند خود از خالد بن سعد نقل میکند: ابا
مسعود انصاری را دیدم که بول کرد و سپس وضو گرفته و بر جوراب و نعلین خود مسح نموده
و نماز گزارد سنن بیهقی.
5ـ ابن ابی شیبه به سند خود از حمید نقل میکند: انس
هنگامی که هر دو پای خود را مسح میکرد آن را مرطوب مینمود المصنف، ج 1، ص
420.
تابعین و قول به
مسح
1ـ طبری به سند خود از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود:
«بر سر و دو پایت مسح کن.» جامع البیان، ج 6، ص 82.
2ـ و نیز از شعبی نقل میکند: حکم در هر دو پا مسح است
جامع البیان، ج 6، ص 82.
3ـ همو به سند خود از مصاحب عکرمه در سفر نقل میکند: او
را من ندیدم که پاهایش را در وضو بشوید و تنها آن را مسح مینمود جامع البیان، ج 6،
ص 82.
4ـ هم چنین از قتاده در تفسیر آیه وضو نقل میکند که
فرمود: «خداوند دو غسل و دو مسح را در
وضو واجب کرده است.» جامع البیان، ج 6، ص 82.
5ـ همو از عکرمه نقل میکند: وظیفه
در هر دو پا شستن نیست، بلکه آنچه نازل شده مسح است جامع البیان، ج 6، ص
82.
6ـ ابن ابی شیبه به سند خود از حسن
بن بصری نقل میکند: «آنچه در وضو واجب است، همانا مسح بر هر دو پاست.»
7ـ ابن سعد به سند خود از ابراهیم نخعی نقل میکند: «هر
کسی از مسح اعراض کند از سنت اعراض کرده و این نیست مگر از شیطان؛ یعنی ترک مسح».
المصنف، ج 1، ص 18.
اینها برخی از روایاتی بود که از طرق اهل سنت رسیده است
که متأسفانه کمتر توجهی به آنها ندارند و در عوض، روایات مربوط به شستن پاها را نقل
میکنند که غالباً از حیث سند ضعیف است و این نیست مگر به دلیل آن که در این دسته
از روایات، احادیث عثمان بن عفان هست.
ب) روایات اهل بیت(ع)
1ـ کلینی(ره) به سند خود از امام
صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «... مسح کن بر جلوی سر خود و نیز بر دو پایت با
ترتیب؛ بدین شکل که مسح را از پای راست خود شروع کن.» الطبقات الکبری، ج 6، ص
282
2ـ هم چنین به سند خود از امام صادق(ع) نقل میکند که
فرمود: «شخصی هست که شصت یا هفتاد سال از عمرش میگذرد، در حالی که هیچ یک از
نمازهایش قبول درگاه الهی نیست. راوی میگوید: عرض کردم: چگونه؟ فرمود: زیرا
میشوید آنچه را که خداوند امر به مسح آن نموده است». وسائل الشیعه، ج 1، ص
294ـ297.
3ـ همو به سند خود از سالم وغالب بن هذیل نقل میکند که
از امام باقر(ع) از مسح بر دو پا سؤال نمودیم؟ حضرت فرمود: این، همان چیزی است که
جبرئیل به آن خبر داده است وسائل الشیعه، ج 1، ص 294ـ297.
4ـ شیخ صدوق(ره) به سند خود از امام صادق(ع) نقل میکند
که فرمود: «شخصی چهل سال خدا را عبادت میکند، در حالی که به دستور او در باب وضو
عمل نکرده است، زیرا آنچه را که مأمور به مسح آن است میشوید وسائل الشیعه، ج 1، ص
294ـ297.
عرض سنت بر
قرآن
شاطبی مینویسد: «در اعتبار، رتبه سنت متأخر از قرآن است
به دلیل:
الف) قرآن قطعی است و سنت ظنّی...
ب) سنت یا بیان قرآن است و یا دلالت بر امری زائد بر قرآن
دارد؛ اگر بیان قرآن است در مرتبه بعد از قرآن قرار دارد... و اگر بیان قرآن نیست
اعتبارش بعد از آن است که در کتاب خدا یافت نشود و این دلیل بر تقدم اعتبار قرآن
است.
ج) به دلیل اخبار و آثار مانند حدیث معاذ که از او سؤال
شد: به چه حکم میکنی؟ عرض کرد: به کتاب خدا. سپس فرمود: اگر در کتاب خدا نیافتی؟
گفت: به سنت رسول خدا... الموافقات، ج 4، ص 7ـ9.واضح است که در صورت تعارض بین
دو طائفه از روایات، احادیثی مقدّم است که با کتاب خدا مطابقت داشته باشد، که همان
روایت مسح است.
برگرفته از
شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج 2، صص: 401ـ414
نظر را فراموش
نکنید
- ۹۰/۰۹/۲۴