واژههایى چون «علم الخلاف»، «فقه مقارن»، «فقه تطبیقى» و «علم الجدل» را براى معرفى این علم به کار می برند.2. یکى از جامعترین تعاریف اصطلاحى فقه مقارن، عبارت است از: نوع ویژهاى از بررسىهاى فقهى که مراد از آن، علم به احکام شرعى در ابواب مختلف است، از جهت شناخت نظرات ائمه و فقها و مذاهب مورد اتفاق و اختلاف آنان، همراه با بیان دلایل و قواعد اصولى و جهتهاى نظرات آنها، که منشأ اختلاف شده است؛ البته با بیان ادله و مقایسه آنها و انتخاب قولى که به حق نزدیکتر است.3. چیستى «موضوع فقه مقارن»، بستگى به تعریفى دارد که از موضوع مىکنیم. اگر آنچه آخوند خراسانى در کفایه فرموده بپذیریم، موضوع فقه مقارن، یا «آراى مجتهدان در مسایل فقهى» است و یا «آراى مجتهدان در مسایل فقهى از جهت مقایسه و ترجیح یکى بر دیگرى».4. در فقه مقارن، آراى مجتهدان مذاهب مختلف جمعآورى و مقایسه مىشود، ولى در فقه مذهبى، دیدگاههاى مجتهدان یک مذهب بهخصوص گردآورى شده و مورد بررسى قرار مىگیرد.5. برخى از فواید فقه مقارن عبارت است از:
الف) تقریب و نزدیک کردن دیدگاههاى فقه و دین اسلام با دیگر قوانین موضوعه در مسایل فقهى و کم کردن عوامل موجب اختلاف، که مهمترینِ آنها جعل علما به مذاهب دیگر است؛ب) شناخت نواحى اتفاق و اختلاف میان فقها، و نیز شناخت سرچشمه اختلاف آنها؛ج) تأثیر مقارنه و مقایسه در پیدایش ملکه فقاهت.6. یافتن اسباب و علل اختلاف فقها در فتاوا و دیدگاههاى فقهى، سابقه دیرینهاى دارد. نخستین کسى که در خصوص اسباب اختلاف فقهى فقها کتاب نوشت، ابو محمد عبداللّه بن محمد بن السید البطلمیوسى بود.7. تطور فقه مقارن در اهلسنّت را مىتوان در سه مرحله بیان کرد:مرحله اول: در ابتداى پیدایش، به عنوان دفاع از مذهب یا مدرسه و مکتب خاصى که فقیه بدان وابسته بود، پدیدار گشت و در آن روزگار، شامل تمامى ابواب فقهى نمىشد.مرحله دوم: تمامى ابواب فقه را فرا گرفته و دیگر حالت دفاعى نداشت، بلکه منهج و شیوه آنها، گردآورى اقوال و دیدگاهها، بدون جهتگیرى و ترجیح یک قول بود.مرحله سوم: عمدتاً به ارایه دیدگاههاى یک مکتب اکتفا شد و تنها در برخى موارد، به دلیل ضرورت به اقوال مذاهب دیگر استناد مىشد و در قرن نهم هجرى، فقها بیشتر به موارد اختلافى میان علماى یک مذهب مىپرداختند.8. تطور فقه مقارن در شیعه را در پنج مرحله مىتوان بیان کرد:مرحله اول: دیدگاههاى تطبیقى و توجه به افکار مختلف در یک مسأله، یکى از توصیههاى مهم اهلبیت علیهمالسلام به شمار رفته و در زمینه فقه مقارن، احادیثى به صورت تطبیقى نقل شده است.مرحله دوم: براى نخستینبار، فقه مقارن تحت عنوان الاعلام به دست شیخ مفید نگارش یافت و سپس سید مرتضى با نوشتن الانتصار فقه مقارن را گسترش داده و شیخ طوسى با الخلاف آن را تکامل بخشید.مرحله سوم: اوج فقه مقارن در شیعه، با نوشتن تذکرة الفقها توسط علامه حلى شروع شد که افزون بر تبیین دیدگاههاى مذاهب و نقد و ترجیح مذهب شیعه، به فروع و احکام جزئىتر نیز اشاره کرد. شهید اول نیز در القواعد و الفوائد قواعد فقهى و اصولى و ادبى را به شیوهاى مقارن بحث نمود.مرحله چهارم: مرحله رکود فقه مقارن مىباشد. دستکم سه عامل را مىتوان علت این رکود دانست:1. تحت الشعاع قرار گرفتن فقه خالص شیعى و محور شدن مباحث تطبیقى؛2. ورود عناصر و مباحثى از مذاهب دیگر به مذهب شیعى؛3. حملات شدید اخبارىها به شیوه و روش اصولیان شیعه.مرحله پنجم: در دور معاصر، آیت اللّه بروجردى، فقه مقارن را وارد مرحلهاى جدید کرد. ایشان معتقد بود براى دریافت صحیح روایات اهلبیت علیهمالسلام، باید به فقه و روایات اهلسنّت توجه کافى داشت؛ زیرا فقه شیعه، ناظر به فقه اهلسنّت است.9. برخى از اصول کلى که براى محقق این علم لازم است عبارتاند از:1. بىطرفى علمى؛2. شناخت منابع و دیدگاههاى معتبر در مذهب؛3. آشنایى با مبانى و مقدمات فقه مقارن؛4. شناخت اصطلاحات و مفاهیم رایج در هر مذهب.10. از کتابهایى که در مذهب شیعه درباره فقه مقارن نوشته شده، مىتوان به الخلاف شیخ طوسى، تذکرة الفقها علامه حلى، و الاعتصام بالکتاب و السنة آیت اللّه سبحانى اشاره کرد.11. کتابهاى... اختلاف الفقهاء طبرى، الخلافیات بیهقى، الذخیره قرافى و حلیة العلماء شاشى از جمله کتابهاى اهلسنّت در این زمینه به شمار مىآید.
- ۹۰/۰۹/۱۹
یاعلی