مقصود از ملازمات عقلیه چیست؟
از ادله بر حکم شرعی نزد اصولیین امامیه عقل است، در مباحث حجت دلیل
حجیت عقل مورد بحث قرار می گیرد. در این بحث پیرامون مصادیق احکام عقلی که دلیل بر
حکم شرعی است بحث می گردد.
دلیل عقلی و اقسام آن:
علم به احکام شرعی چگونه حاصل می گردد؟
علم به حکم شرعی مانند سایر علوم باید دارای علتی باشد، زیرا هچ ممکنی
وجود ندارد مگر آنکه علتی دارد. بنابراین علت علم تصدیقی به واسطه ی یکی از حجت های
سه گانه قیاس یا استقراء یا تمثیل حاصل می گردد.
منظور از استقراء چیست؟ توضیح دهید.
سیر از جزیى به کلى یعنى با بررسى افراد یک ماهیت و یافتن خاصیت مشترکى
بین آنها حکم کنیم که خاصیت مزبور براى آن ماهیت ثابت و در همه افراد آن تحقق دارد
این کار را در اصطلاح منطق استقراء می نامند. و آن را بر دو قسم تقسیم می کنند
استقراء تام و ناقص .
فرض استقراء تام در جایى است که همه افراد موضوع بررسى و خاصیت مشترک در
همه آنها دیده شده باشد و روشن است که چنین کارى عملا میسر نیست زیرا اگر همه افراد
همزمان یک ماهیت هم قابل بررسى باشند هیچگاه نمی توان افراد گذشته و آینده آنرا
مورد تحقیق قرار داد و دست کم چنین احتمالى باقى خواهد ماند که در گذشته یا آینده
نیز افرادى براى این ماهیت بوجود آمده باشد یا بوجود بیاید .
استقراء ناقص این است که افراد بسیارى از یک ماهیت مورد مشاهده قرار
گیرد و خاصیت مشترک بین آنها به همه افراد ماهیت نسبت داده شود ولى چنین سیر فکرى
موجب یقین نخواهد شد زیرا همواره چنین احتمالى هر قدر هم ضعیف باشد وجود دارد که
بعضى از افرادى که مورد بررسى قرار نگرفته اند داراى این خاصیت نباشند .
بنابر این از استقراء هم نمی شود عملا نتیجه یقینى و غیر قابل تردید
گرفت .
منظور از قیاس چیست توضیح دهید؟
سیر از کلى به جزئى یعنى نخست محمولى براى یک موضوع کلى ثابت شود و بر
اساس آن حکم جزئیات موضوع معلوم گردد چنین سیر فکرى که در منطق قیاس نامیده می شود
با شرایطى مفید یقین می باشد یعنى در صورتى که مقدمات آن یقینى باشند و قیاس هم به
شکل صحیحى تنظیم شده باشد منطقیین بخش مهمى از منطق کلاسیک را به بیان شرایط ماده و
صورت قیاس یقینى برهان اختصاص داده اند .
منظور از تمثیل چیست؟ توضیح دهید.
سیر از جزئى به جزئى دیگر یعنى دو موضوعى که مشابه یکدیگرند و حکم یکى
از آنها معلوم است همان حکم را براى دیگرى اثبات کنیم به استناد شباهتى که میان دو
موضوع وجود دارد چنانکه اگر دو نفر شبیه هم باشند و یکى از ایشان باهوش باشد بگوییم
آن دیگرى هم باهوش است این کار را به اصطلاح منطقى تمثیل و به اصطلاح فقهى قیاس می
گویند
نقش و کاربرد هر یک از حجج ذکر شده در استنباط حکم شرعی چیست؟
ا) به وسیله ی استقراء نمی توان به حکم شرعی رسید، زیرا به وسیله ی امور
جزیی نمی توان به امور کلی دست یافت.
2) تمثیل نزد ما شیعیان حجت نیست. زیرا همان قیاس مصطلح در میان اصولیین
اهل سنت است.
3) تنها راهی که باقی می ماند تا به وسیله ی آن بتوان به حکم شرعی دست
یافت همان قیاس نزد اهل منطق است.
تالیف یک قیاس به چه صورت می باشد؟
یک قیاس دارای دو مقدمه است:
1) صغری.
2) کبری.
در بحثی که ما در آن قرار داریم گاهی هر دو مقدمه شرعی هستند و دلیلی که
از آن دو تالیف می شود به عنوان دلیل شرعی شناخته می شود در برابر دلیل عقلی. گاهی
نیز این دو مقدمه یکی از آنها عقلی است و دیگری شرعی و گاهی هر دو عقلی هستند، یعنی
از آن مواردی هستند که عقل به آنها حکم می کند بدون آنکه به حکم شرعی اعتماد و توجه
داشته باشد، لذا دلیلی که از آن دو تالیف حاصل می گردد دلیل عقلی نامیده می شود که
خود به دو قسم تقسیم می گردد.
1) مستقلات عقلیه.
2) غیر مستقلات عقلیه.
مستقلات عقلیه را تعریف کنید.
آن عبارت است از تالیفی که هر دو مقدمه ی آن عقلی باشند.
1) صغری: صغری عبارت است از مدرکات عقلی در افعال اختیاری انسان که
گاه سزاوار است آن را انجام دهد و گاه سزاوار نیست به انجام برسد.
2) کبری: کبری بیان و توضیح چیزی است که عقل آن را درک می کند.
حال در ما نحن فیه بحث در آن است: آیا آنچرا که عقل در ایت تالیف
پذیرفته شرع نیز آن را می پذیرد و بر اساس آن حکم می کند. این مساله یک مساله ی
اصولی است بدان ملازمات عقلیه می گویند.
غیر مستقلات عقلیه را تعریف کنید.
غیر مستغلات عقلیه عبارت است از آنکه یکی از دو مقدمه غیر عقلی و دیگری
عقلی باشد.
1) صغری: در این قیاس حکم شرعی است. مثل: (این عمل واجب است) یا
(آنچه بدان دستور داده شده یک ماموربه در حال اضطرار می باشد) مانند این قضایا در
علم فقه ثبت شده است پس شرعی می باشند.
2) کبری: در این قیاس حکم عقلی است. مثل: (هر عمل شرعی واجبی، عقل
بدان حکم می کند که مقدمه اش نیز واجب شرعی است) یا (هر عمل واجب شرعی عقل حکم می
کند که ضدش شرعا حرام است) یا (هر آنچه شرع بدان حکم داده به عنوان ماموربه در حال
اضطرار می باشد و عقل اجزاء آن را در حال اختیار لازم می داند)
امثال این قضایا که ذکر شد، احکام عقلی هستند که مضمونشان ملازمه ی
عقلیه میان چیزی است که شرعا در قضایای اولیه ثابت شده و میان حکم شرعی دیگر است.
این احکام عقلی بحث هایی هستند که پیرامون آنها در علم اصول بحث می شود. فلذا این
گونه بحث ها داخل در باب ملازمات عقلیه هستند.
در بحث ملازمات عقلیه راجع به چه نکاتی بحث می شود؟
بحثی که در ملازمات عقلیه مورد مطالعه واقع می شود، اثبات کبراهای عقلی
است که در راه اثبات حکم شرعی مورد استفاده قرار می گیرد، خواه صغری عقلی باشد (در
مستقلات عقلیه) یا شرعی باشد (در غیر مستقلات عقلیه) لذا نتیجه این صغری کبری ها هر
دو به عنوان کبرای حجیت عقل هستند که بحث آن ان شاء الله در مباحث حجت (اصول فقه 3)
خواهد آمد.
علی الظاهر انحصار مستقلات عقلیه که به وسیله آن حکم شرعی اخذ می
گردد راجع به یک مسئله بحث می کند و آن حسن و قبح عقلی است؛ جهت ورود به این بحث
باید چهار امر مورد بررسی قرار بگیرد، آنها را بیان نمایید؟
1) این پرسش در ابتداء ذهن ما را به خود مشغول می کند که آیا عقل
خود مستقلا بدون کمک گرفتن از نظرات شارع میتواند حسن و قبح را تشخیص دهد؟ یا آنکه
نه، میزان تشخیص حسن و قبح آن است که شارع می فرماید. فلذا بدون حکم شارع چیزی حسن
و قبح نخواهند بود.
2) پس از آنکه پذیرفتیم افعال به خودی خودشان حَسن و قبیح هستند و
نیاز به جعل شارع ندارند، این پرسش مطرح است که آیا عقل در درک وجوه حُسن و قُبح می
تواند مستقل از تعالیم شارع و بیانات او عمل کند و تشخیص دهد؟ و در صورت پذیرش آنکه
عقل می تواند آیا مکلف می تواند بدون بیان شارع و تعالیم او خود مستقلا به سنجش
امور پرداخته و حُسن و قُبح را از درون آنها استخراج نماید؟ و یا آنکه بطور مطلق
نمی تواند و یا در بعضی موارد می تواند و در بعضی موارد نمی تواند؟
3) پس از آنکه قبول کردیم افعال حَسن و قَبیح هستند و عقل می تواند
به درک حُسن و قُبح بپردازد، این پرسش مطرح است که آیا عقلا لازم است که شارع طبق
آنچه عقل بدست آورده حکم کند؟
4) پس از ثبوت ملازمه میان حکم شرع با عقل و حصول قطع به اینکه
شارع حکم می کند به آنچه عقل بدان حکم کرده است، این پرسش مطرح است که آیا این قطع
حاصله شرعا حجت هست یا نه؟ لذا بحث بر می گردد به بیان نزاع بر حجیت عقل. که ان شاء
الله درمباحث حجت (اصول فقه 3) بدانها می پردازیم.
- ۹۰/۰۹/۱۷