مقدمه با وفات رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و صحابه کرام و
تابعین صحابه و در پی گسترش کمّی و کیفی قلمرو حکومت اسلامی و پیدایش مراکز متعدّد
تمدّن در حوزه این قلمرو وسیع، اختلاف و تشتّت آراء در مسائل شرعی، با شدت بیشتری
بروز کرد و ضرورتِ تعیین ضوابطی برای تشخیص احکام شرع احساس گردید. اهل سنّت، در
برخورد با مسائل دینی نوین، چون نتوانستند پاسخ مشکلات را در کتاب و سنّت رسول الله
ـ صلّی الله علیه و آله ـ، که منابع منحصر استنباط احکام، در دیدگاه آنان بود،
بیابند، به «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان»، «مصالح مرسله» و «سد ذرایع» روی
آوردند. در مقابل، فقه پویای شیعه امامیه، به پیروی از سیره نبوی ـ صلّی الله علیه
و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ ، با بهرهگیری از اجتهادات فقهای بزرگ که منطبق
با شرایط و مقتضیات هر زمان، منحنی بالندگی را پیمود و میتوان مدعی شد که در کلیه
شئون پاسخگوی معضلات و مشکلات است. با وجود این که منابع اصلی استنباط احکام در نظر
اهل سنّت و شیعه، واحد است؛ امّا علمای شیعه با استفاده صحیح از این منابع بر
شکوفایی فقه پویا، افزودند.
ذیلا این منابع را بررسی مینماییم: 1. کتاب الهی مراد از کتاب، همان «کتاب
الله» که بر پیامبر اسلام، حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، نازل شده،
میباشد. و اسم آن قرآن گذاشته شده است و هیچ دخالتی برای پیامبر ـ صلّی الله علیه
و آله ـ، در الفاظ و اسلوب آن نیست، بنابراین آنچه بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و
آله ـ نازل شده و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با اسلوب خود، آن را بیان
نمودهاند و نیز احادیث قدسی و همچنین کتب آسمانی دیگر، مثل تورات، انجیل و زبور،
قرآن نیستند. - ادله حجّیت کتاب الف. اتفاق مسلمین بر حجیت قرآن، به طوری
که احدی از مسلمین در حجّیت آن شک نکرده است. ب. تواتر حدیث، مبنی بر این که
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ به قرآن تمسک
میکردند و مردم را به آن ارجاع میدادند. ج. اعجاز قرآن از جهت اسلوب و مضامین
و هماهنگی حیرت آور این کتاب مقدس و تحدّی و به مبارزه طلبیدن همه دانشمندان در همه
اعصار و ناتوانی بشر در مقابله با قرآن. آیاتی از قرآن کریم را از باب استیناس
و نه استدلال، تا دور لازم آید، مطرح مینماییم. مثل «تنزیل الکتاب لاریب فیه من رب
العالمین»[1] و «انا انزلنا الیک
الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله و لاتکن للخائنین خصیماً»[2] و «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی
یوحی».[3] 2. سنّت اصولیها
اتفاق دارند که سنّت بر آنچه از پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، اعم از
گفتار یا فعل و یا تقریر، اطلاق میشود. لکن اختلاف شده، که آیا بر آنچه از صحابه و
یا ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ صادر شده نیز سنّت اطلاق میشود یا نه؟[4] ما دلیل معتبری بر این که آنچه از
صحابه صادر شده سنّت باشد و آن را حجت بدانیم، در دست نداریم وحجیت سنّت پیامبر ـ
صلّی الله علیه و آله ـ هم بین شیعه و اهل سنّت اتفاقی است؛ لذا در حجیت سنّت ائمه
هدی ـ علیهم السّلام ـ بحث مینماییم. - ادله حجیّت سنّت ائمه معصومین ـ علیهم
السّلام ـ الف. قرآن: 1. آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت
ویطهرکم تطهیراً».[5] روشن است که
«انّما» از قویترین ادات حصر است و خداوند منحصراً اراده کرده که اذهاب رجس (ذنوب)
از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نماید و تخلف مراد از اراده، نسبت به خداوند محال
است؛ زیرا «انّما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون».[6] این آیه به وضوح بر عصمت اهل بیت ـ علیهم
السّلام ـ دلالت دارد و تکالیفی را هم انجام میدادند. و روشن است که اهل بیت ـ
علیهم السّلام ـ احکامی را به عنوان حکم الله بیان میکردند و تکالیفی را نیز انجام
میدادند و گاهی عمل اصحاب را نیز امضاء مینمودند. پس همه اینها مطابق واقع و حکم
الله است و حجیت دارد. 2. آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا
الرسول و اولی الامر منکم»،[7] واضح
است همانطور که مطلقا به اطاعت خداوند و پیامبرش امر کرده، به اطاعت «اولی الامر»
هم فراخوانده است. و در جای خود ثابت شده که منظور از «اولی الامر» ائمه معصومین ـ
علیهم السّلام ـ میباشند.[8] ب.
حدیث ثقلین: قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ :«انّی ترکت فیکم ما ان
تمسّکتُم به لَن تضلّوا بَعدی کتابَ الله حبلٌ معدود من اسماء الی الارض و عترتی
اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظروا کیف تخلّفونی فیهما».[9] این حدیث دلالت بر عصمت اهل بیت میکند؛
زیرا اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را در ردیف کتابی قرار میدهد که باطل به آن راه
ندارد و تمسک به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در کنار قرآن را وسیله حفظ در ضلالت و
گمراهی میداند برای همیشه تاریخ؛ پس تمسک به یکی از این دو، قطعاً گمراهی و ضلالت
را به دنبال دارد. کمبودی که در منابع فقه اهل سنّت احساس میشود، دقیقاً به خاطر
اخذ کتاب و رها کردن اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است و نقطه قدرت فقه
شیعه تمسّک به ذیل عنایات و بهرهبرداری از دریای مواج علوم اهل بیت ـ علیهم
السّلام ـ است. وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به تمسّک به اهل بیت در
کنار قرآن سفارش مینماید؛ بنابراین باید قول اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ حجیت داشته
باشد. 3. اجماع شیعه اجماع را حجّت میداند، امّا در صورتی که کاشف از قول
معصوم ـ علیه السّلام ـ باشد، اجماع گرچه به صورت مستقل از ادلّه به حساب آمده؛
امّا حقیقتاً بازگشت به حجّیت سنّت دارد و لذا همان ادلّه حجّیت سنّت برای اجماع هم
کافی است و دلیلی ندارد که اگر عدهای جمع شدند ولی قول آنان، کاشف از قول معصوم ـ
علیه السّلام ـ نبود «حکم الله» با این اجماع ثابت شود و ادلّهای که اهل سنّت برای
اعتبار اجماع ، بدون قید و شرط ذکر کردهاند، پذیرفته نیست. برای آگاهی بیشتر به
«الاصول العامه للفقه المقارن» مراجعه شود.[10] 4. عقل شیعه در رابطه با عقل، نه در مسیر افراطِ
اهل سنّت که عقل را مطلقا تحت عناوین «قیاس و استحسان» حجت دانستهاند، قدم گذاشته
و نه در راه تفریط آنها که عقل را کاملاً بیاعتبار میدانند، بلکه راه وسط را
انتخاب نمودهاند و معتقد است، اولاً: در اصول دین یگانه مراجع عقل میباشد.
ثانیاً: در فروعات عقل مدرک است و نه حاکم. ثالثاً: عقل نیاز به تربیت دارد
تا مدرکات او با غرایز و شهوات آلود نشود. رابعاً: عقل قابلیت ادراک احکام کلیه
شرعیه فرعیه را به وسیله درک حسن و قبح ذاتی اشیاء دارد؛ لکن به صورت موجبه جزئیه؛
یعنی بعضی از احکام کلیه را درک میکند و در این بعض هم قادر به درک جزئیات نیست؛
زیرا احاطه به مصالح و مفاسد واقعیه و مورد نظر شارع مقدس ندارد.[11] امّا دلیل حجیت عقل، در آن محدودهایی
که حجیت دارد این است که حسن و قبح را درک میکند و حکم شارع قطع پیدا میکند و
حجیت قطع ذاتی است. شیعه به دلیل استفاده درست از منابع موجود، دارای فقهی پویا
و بالنده و پاسخگو است و خود را نیازمند تمسّک به ادلّه ظنی که پشتوانه قطعی ندارد،
نمیبیند. شهید مطهری (ره) میفرماید: «منابع چهارگانه اسلام کافی است که
علمای امت نظر اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند، علمای اسلام هیچ موضوعی را به
عنوان این که بلاتکلیف است، تلقی نمیکنند».[12]
[1] . سجده، 2. [2] . نساء، 104. [3] . نجم، 4 ـ 5. [4] . الاصول العامه للفقه المقارن، ص 123، محمد
تقی حکیم، موسسه آل البیت. [5] .
احزاب، 33. [6] . یس، 82. [7] . نساء، 59 [8] . الاصول العامه للفقه المقارن، ص 174. [9] . کنز العمّال، ج 2، حدیث 874،
بیروت. [10] . الاصول العامه
للفقه المقارن، ص 262. [11] .
الاصول العامه للفقه المقارن، ص 299. [12] . مجموعه آثار، ج 2، ص 241، شهید علامه مرتضی مطهری، صدرا.
- ۹۰/۰۹/۱۵