1. تعیین محل اتفاق و اختلاف نظر در خمس
همه فقهاى اسلام معتقدند که خمس و پرداخت یک پنجم از اموال در غنیمتهاى جنگى، گنج و معادن طلا و نقره واجب است. ابن زهره حلبى مىگوید: واعلم ان مما یجب فى الاموال الخمس و الذى یجب فیه الغنائم الحربیّة و الکنوز و معادن الذهب و الفضة بلاخلاف.[1]
ولى در دو مورد میان شیعه و سنى اختلاف نظر وجود دارد: یکى در وجوب خمس در سود کسب و تجارت و دیگرى در مصرف آن. البته باید توجه داشت که شیعه وجوب خمس در ارباح مکاسب را مشروط بر مازاد بودن بر هزینه و مؤنه یک سال مىداند و معیار در فهم مؤنه عرف است. شهید ثانى در اینباره مىگوید: المراد بالمؤنة هنا ما ینفقه على نفسه و عیاله الواجبى النفقه و غیرهم کالضعیف و الهدیة و الصلة لاخوانه و ما یأخذه الظالم منه قهراً او یصانعه به اختیاراً و الحقوق اللازمة له بنذر او کفارة و مؤنة التزویج و ما یشتریه لنفسه من دابة و أمة وثوب و نحوها و یعتبر فى ذلک ما یلیق بحاله عادة فان أسرف حسب علیه مازاد و ان قتر حسب له ما نقص و لو استطاع للحجّ اعتبرت نفقته من المؤن.[2]
2. وجوب خمس در سود کسب و تجارت
دیدگاه شیعه
فقهاى شیعه معتقدند یکى از موارد وجوب خمس، مالى است که از مخارج و هزینههاى زندگى انسان در یک سال اضافه مانده است، خواه این مال از راه تجارت یا زراعت و کشاورزى و یا کار موظفى که در قبالش پول معینى دریافت مىشود، در ذیل به کلمات و عبارات فقهاى شیعه اشاره مىشود:
1. شیخ مفید: و الخمس واجب فى کل مغنم قال اللّه عزوجل «واعلموا انما غنمتم من شى فان للّه خمسه و للرسول»و الغنائم کل ما استفید بالحرب من الاموال و السلاح و الثیاب و الرقیق و ما استفید من المعادن و الغوص و الکنوز و کل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات و الصناعات من المؤنة و الکفایة فى طول السنة على الاقتصاد.[3]
2. شیخ طوى: فصل فى ذکر ما یجب فیه الخمس، الخمس یجب فى کل ما یغنم من دار الحرب... و ارباح التجارات و المکاسب و فیما یفضل من الغلاّت من قوت السنة له و لعیاله.[4]
3. سیدمرتضى: ان اخراج الخمس واجب فى جمیع الغنائم و المکاسب و کل ما استفید بالحرب و ما استخرج ایضاً من المعادن و الغوص و الکنوز و ما فضل من الخمس.[5]
4. علامه حلى: المقصد السادس فى الخمس و فیه فصول... و فاضل مؤنة عیاله عن السنة من ارباح التجارات و الصناعات و الزراعات.[6]
دلایل قول شیعه
فقهاى شیعه براى اثبات وجوب خمس در سود کسب و تجارت به کتاب و سنّت استناد کردهاند که در ذیل به توضیح و شرح آنها مىپردازیم.
الف. قرآن
خداوند متعال مىفرماید: «واعلموا انما غنمتم من شىء فانّ للّه خمسه و للرسول ولذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل ان کنتم آمنتم باللّه و ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان، یوم التقى الجمعان و اللّه على کل شىء قدیر»؛[7]
و بدانید هر گونه غنیمتى که به شما رسد، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان یعنى روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزى قادر است.
تقریر واستدلال: درآیه شریفه برموضوع «غنیمت» حکم وجوبخمسرا مترتب ساخته است، در اینجا باید دید که مقصود از غنیمت چیست؟ آیا مقصود غنیمت جنگى است یا مطلق هر فائدهاى است که انسان به دست مىآورد؟ تردیدى نیست که براى فهم این واژه مىبایست به لغت شناسان مراجعه کرد تا از آن راه علم به معناى لغات قرآن و سنّت حاصل گردد.
با مراجعه به لغت معلوم مىشود که غنیمت به معناى مطلق فائدهاى است که انسان به دست مىآورد و اختصاصى به غنیمت جنگى ندارد و در ذیل به ذکر کلمات برخى از لغت شناسان مىپردازیم:
1. خلیل فراهیدى: الغنم الفوز بالشى فى غیر مشقة و الاغتنام انتهاز الغنم.[8]
2. ازهرى: قال اللیث: الغنم، الفوز بالشى و الاغتنام انتهاز الغنم.[9]
3. راغب اصفهانى: الغُنم اصابته و لظفر به ثم استعمل فى کل مظفور به من جهة العدى و غیرهم.[10]
4. ابن فارس: غنم اصل صحیح واحد یدل على افادة شى لم یملک من قبل ثم یختص بما اخذ من المشرکین.[11]
5. ابن منظور: الغنم الفوز بالشىء من غیر مشقة.[12]
6. زبیدى: الغنیمة و الغنم بالضم و فى الحدیث الرهن لمن رهنه له غُنمه و علیه غرمه، غنمهاى زیادته و نماؤه و فاضل قیمته و الغنم الفوز بالشىء بلا مشقة.[13]
همانگونه که از گفتار و تصریح لغت شناسان به دست آمد اینکه غنم در لغت معناى وسیعترى از غنیمت جنگى دارد و به معناى مطلق فائدهاى است که انسان بدون مشقت و سختى به دست آورده باشد ولى بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگهایى که پیش آمد غنیمت بیشتر در معناى اموالى بود که از مشرکان گرفته مىشد. بنابراین لفظ غنیمت در آیه بر همان معناى لغوى آن حمل مىشود مگر اینکه قرینه قطعى وجود داشته باشد که مقصود از آن غنیمت جنگى باشد.
ادعاى قرینه
ممکن است برخى چنین بپندارند که چون مورد نزول آیه، جنگ بدر مىباشد همین شأن نزول قرینه قطعى است بر اینکه مقصود از لفظ غنیمت، همان غنیمت جنگى است نه مطلق فائدهایى که انسان بدان مشقت به دست مىآورد.
پاسخ اینکه یکى از قواعدى که در تفسیر و علوم قرآنى توسط مفسران مطرح شده است این است که «المورد لا یکون مخصصّاً» یعنى اینکه هرگاه آیهاى در مورد خاصى نازل شد، این مورد خاص، عموم آیه را تخصیص نمىزند؛ زیرا اینگونه شأن نزولها مناسبتى است که آیه در آن ظرف زمانى و مکانى نازل شده است و این امر موجب نمىشود که مفاهیم و مطالب آیات اختصاص به آن موارد خاص پیدا کند و چنانچه شأن نزول موجب تخصیص در مفهوم آیه شود، اکثر آیات قرآنى به زمان و مکان خاصى اختصاص یافته و دیگر احکام و معارف آن براى نسلهاى بعدى بىمعنا خواهد بود و در نتیجه اعجاز قرآن براى نسلهاى بعدى زیر سؤال مىرود.
دیدگاه مفسران
1. طبرسى در مجمع البیان مىگوید:
و قال اصحابنا ان الخمس واجب فى کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات و فى الکنوز و المعادن و الغوص و غیر ذلک مما هو مذکور فى الکتب و یمکن ان یستدل على ذلک بهذه الآیه، فانّه فى عرف اللغة یطلق على جمیع ذلک اسم الغنم و الغنیمة.[14]
2. قرطبى مفسر معروف اهلسنّت نیز معتقد است که غنیمت در لغت به معناى چیرى است که با کوشش فرد یا جماعتى به دست مىآید و آیه هم معنایش عام است ولى در عرف شرع این قید وارد شده است پس به اعتراف ایشان غنیمت در آیه عمومیت دارد و اختصاصى به غنیمت جنگى ندارد او مىنویسد:
قوله تعالى «و اعلموا انما غنمتم من شىء» الغنیمة فى اللغة ما یناله الرجل او الجماعة بسعىٍ و من ذلک قول الشاعر:
و قد طوفت فى الآفاق حتى
رضیت من الغنیمة بالایاب
و قال آخر:
و مطعم الغنم یوم الغنم مطعمه
اَنّى توجه و المحروم محروم
والمغنم والغنیمة بمعنى یقال: غنم القوم غنما واعلم ان الاتفاق حاصل على ان المراد بقوله تعالى غنمتم من شى مال الکفار اذا ظفر به المسلمون على وجه الغلبة والقهر ولا تقتضى اللغة هذا التخصیص على مابیّناه ولکن عرف الشرع قیّد اللفظ بهذا النوع.[15]
3. فخررازى در تفسیرش تصریح مىکند که «الغنم الفوز بالشى» غنیمت این است که انسان به چیزى دست یابد و پس از ذکر این معنى وسیع از نظر لغت مىگوید: معنى شرعى غنیمت (به عقیده فقهاى اهلسنّت) همان غنائم جنگى است.[16]
4. رشیدرضا در تفسیر المنار غنیمت به کار رفته در آیه را به معناى وسیع ذکر کرده و آن را به غنائم جنگى اختصاص نداده است ولى معتقد است باید معناى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقیّد به غنائم جنگى کرد.[17]
5. آلوسى نیز در تفسیر روح المعانى غنم را در اصل لغت به معناى هر گونه سود و منفعت دانسته است.[18]
همانگونه که از اظهارات این مفسران معلوم شد غنیمت به کار رفته در آیه عمومیت داشته و شامل مطلق فائده و منفعتى که انسان در زندگى از هر راهى به دست آورده باشد، مىشود و غنیمت در آیه اختصاصى به غنیمت جنگى ندارد؛ اما برخى از آنها معتقد بودند که چون طبق روایات اهلسنّت غنیمت در عرف شرع در غنیمت جنگى انحصار پیدا کرده است، لازم است آن غنیمت را بر غنیمت جنگى منحصر نماییم؛ ولى ما معتقدیم مىبایست دلالت آیه بر مطلب را مستقلاً فهمید و در نهایت اگر با روایات دیگر تعارضى داشت، تعارض را علاج کرد و در بحث آینده ما دلالت روایات اهلسنّت بر وجوب خمس در ارباح مکاسب را اثبات خواهیم کرد و بر فرض اینکه روایات دیگرى از اهلسنّت بر انحصار خمس در غنیمت جنگى وجود داشته باشد به حد تواتر نمىرسند و طبق مبناى مشهور اهلسنّت در اصول فقه، خبر واحد نمىتواند عموم آیه را تخصیص بزند.
ب. روایات اهلسنّت
روایات بسیارى از پیامبر اکرم نقل شده که به اصحاب خویش دستور به گرفتن خمس دادهاند و یا هنگامى که افرادى به ایشان مراجعه مىکردند در ضمن دستورات دینى، وجوب پرداخت خمس را یادآور مىشدند در حالى که هیچ جنگ و نبردى هم در کار نبود. تا غنیمت جنگى از آن برداشت شود، در ذیل به برخى از آن روایات اشاره مىشود:
1. لما و قد عبدالقیس لرسول اللّه فقالوا: ان بیننا و بینک المشرکین و انا لا نصل الیک الاّ فى اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو الیه من ورائنا. قال: آمرکم باربع و انهاکم عن اربع، آمرکم بالایمان باللّه و هل تدرون ما الایمان؟ شهادة ان لاالهالاّاللّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة و تعطوا الخمس من المغنم.[19]
در این حدیث پیامبر از اهالى عبدالقیس نخواسته است که غنیمتهاى جنگى را پرداخت نمایند زیرا آنان از خوف مشرکین نمىتوانستند نزد پیامبر بیایند بنابر این جنگى در کار نبوده تا مقصود از غنیمت در حدیث غنیمت جنگى باشد.
2. بسماللّهالرحمنالرحیم هذا عهد من النبى رسول اللّه لعمرو بن حزم حین بعثه الى الیمن، امره بتقوى اللّه فى أمره کله و ان یأخذ من المغانم خمس اللّه و ما کتب على المؤمنین من الصدقه من العقار عشر ما سقى البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقى الغرب (اى الدلوا العظیمة).[20]
3. من محمد النبىّ للفجیع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاة و آتى الزکاة و اطاع اللّه و رسوله و اعطى من المغانم خمس اللّه.[21]
4. کتب لخبادة الازدى وقومه ومن تبعه: ما اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة واطاعوا اللّه ورسوله واعطوا من المغانم الخمس اللّه و سهم النبى وفارقوا المشرکین فانّ لهم ذمة اللّه وذمة محمدبن عبداللّه.[22]
5. کتب لملوک حمیر: و آتیتم الزکاة و اعطیتم من الغنائم خمس اللّه و سهم النبى و صفیّه و ما کتب اللّه على الؤمنین من الصدقة.[23]
6. کتب لنبى ثعلبة بن عامر: من اسلم منهم و اقام الصلوة و آتى الزکاة و اعطى خمس المغنم و سهم النبى و الصّفى.[24]
7. کتب الى بعض أفخاذ جهینه: من اسلم منهم و اقام الصلاة و آتى الزکاة و اطاع اللّه و رسوله و اعطى من الغنائم الخمس.[25]
در این نامههایى که پیامبر به قبائل مختلف عرب فرستاده است سه احتمال وجود دارد:
1. مقصود از غنیمت اموالى بوده که آنان از طریق غارت و تاراج به دست آوردهاند. این احتمال درست نیست؛ زیرا حضرت به طور صریح از غارتگرى نهى فرموده است. قال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله: «ان النهبة لیست باحلّ من المیتة».[26]
2. ممکن است مقصود غنائم جنگى باشد که مسلمانان از طریق جنگ و جهاد به دست آوردهاند این احتمال نیز باطل است؛ زیرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پیامبر جایز نبوده است و معلوم هم نیست که از حضرت اذن گرفته باشند، خصوصاً اهالى عبدالقیس که امکان ارتباط با پیامبر را جز در ماههاى حرام نداشتند، علاوه بر اینکه پیامبر خودش غنائم جنگى را تقسیم مىکرد و معنا نداشته که پیامبر از آنان بخواهد که این تقسیم را انجام دهند.
3. احتمال سوم اینکه مقصود از غنیمت، کسب و تجارت باشد؛ یعنى در همه موارد فوق پیامبر دستور داده که مردم از مازاد بر کسب و تجارت خود خمس پرداخت نمایند.[27]
- ۹۰/۰۸/۲۴