در تنظیم روابط درون خانواده همیشه اخلاق بر حقوق مقدم است و این اخلاق و روابط عاطفی و انسانی است که بر تحکیم و پایداری این رابطه نظارت دارد در واقع در تنظیم روابط عاطفی زن و شوهر اخلاق بیش از قواعد حقوق حکومت دارد.در این روابط سخن از عواطف انسانی ، عشق و صمیمیت و وفاداری است و حقوق و قانون برای حکومت کردن بر آن ناتوان است.
با الزامها و باید و نبایدهای دادگاه نه مرد را می توان به حسن معاشرت و رفتار پسندیده با زن واداشت و نه زن را به اطاعت از شوهر و وفاداری به او مجبور کرد بلکه تنها اخلاق است که باعث این اتحاد معنوی می شود و حقوق ناگزیر است به جای تکیه بر قدرت دولت دست نیاز به سوی اخلاق و عادات اجتماعی دراز کند.